سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 6:4 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

 

 

 

 

 

نیکوکاران نزد خدا بهشت و براى بدکاران نزد خدا آتش است، پس به اطاعت خدا برخیزید و از گناهان او دورى کنید.

و بدانید که هیچ یک از خلایق الهى اعم از فرشته مقرّب و نه پیامبر مرسل و نه هیچ موجود دیگرى شما را از خدا بىنیاز نمىکند. هر که مىخواهد نزد خدا شفاعت شافعان بدو سود بخشد باید از خدا بخواهد که از او خشنود گردد، و بدانید که هیچ کس به خشنودى خدا نرسد مگر به فرمانبرى از او و پیامبرش و والیان امر او از خاندان محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و سرکشى از آنها سرکشى از خداست اگر چه فضل آنها را چه کم چه زیاد منکر نشود، بدانید که منکران همان مکذّبانند و مکذّبان همان منافقان، و خداوند سبحان بحق در باره منافقان فرموده است:

 

إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً «1» نباید هیچ کدام از شما که دل به فرمان خدا دارد و از او ترسان است، از هیچ فردى که خدایش از صفت حق و درستى بیرونش کرده و او را اهل آن نساخته بترسد، زیرا هر کس را که خدا اهل حق قرار نداده هم ایشان شیاطین انس و جن باشند، و بدرستى که شیاطین انس از مکر و فریب برخوردارند که به هم وسوسه کنند و مىخواهند در صورت توان اهل حق را از لطفى که خدا در باره آنها کرده و ایشان را متوجه به دین خود نموده برگردانند، دینى که خداوند شیاطین انس را از اهل آن قرار نداده است تا بدین ترتیب دشمنان خدا و اهل حق، در شک و انکار و تکذیب شریک یک دیگر نشوند و با یک دیگر برابر نگردند چنان که خداوند در قرآن کریم مىفرماید: وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً «2»

. سپس خداوند آنها را که اهل یارى حق بودند باز داشته از اینکه از دشمنان خدا براى خود دوست و یاورى بگیرند.

______________________________

(1) «آرى، منافقان در فروترین درجات دوزخند، و هرگز براى آنان یاورى نخواهى یافت» (سوره نساء/ آیه 145).

(2) «همان گونه که خودشان کافر شدهاند، آرزو دارند [که شما نیز] کافر شوید، تا با هم برابر باشید».

(سوره نساء/ آیه 89).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 40

نباید نیرنگ شیاطین انس و حیلهشان در کار شما، به هراستان افکند و از یارى حق که پروردگار شما را بدان مخصوصتان کرده بازتان دارد و شما بدى را با آنچه بهتر از آن است میان خود و آنها برانید و با این کار خشنودى خدایتان را با طاعت از او بطلبید، و حال آنکه خیرى در میان این شیاطین نیست.

بر شما روا نیست اصول دین خدا را براى آنها آشکار سازید، زیرا اگر آنها در باره آن نکتهاى از شما دریابند دشمنتان گردند و بر علیه شما به کار گیرند و در راه نابودیتان بکوشند و به هر آنچه بد مىدارید با شما روبرو شوند و در دولت فاجران هیچ انصاف و حقّى به شما ندهند. شما جایگاه خویش را میان خود و اهل باطل بشناسید، زیرا براى اهل حق شایسته نیست که خود را به منزله اهل باطل درآورند، چه خدا نزد خود به اهل حق چونان اهل باطل ننگرد. آیا آنها چگونگى این سخن خدا را در قرآن درنیافتهاند؟

أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ

 

«1»

.

شأن خود را والاتر از اهل باطل بدانید و خدا و امام و دینتان را در معرض اهل باطل قرار ندهید که با این کار خدا را بر خود خشمگین مىسازید و نابود مىشوید. پس اى اهل صلاح! امر الهى و امر کسانى را که به طاعت او دستور مىدهند واننهید، که خداوند نعمت شما را دگرگون سازد.

براى خدا هر که ویژگى شما را دارد دوست بدارید و در راه او مخالفان خود را دشمن شمارید، و براى همردیفان خود دوستى و خیرخواهى خویش را ارمغان کنید و آن را از دیگران که با شما دشمنى مىورزند و به شما تجاوز مىکنند دریغ بدارید. این رسم ماست که خداوند آن را به ما آموخته، پس آن را بستانید و درکش کنید و خرد خویش را در آن به کار زنید و آن را نادیده نگیرید. آنچه با هدایت شما همسویى دارد بگیرید و آنچه با هوى و هوستان موافق است وانهید.

______________________________

(1) (یا [مگر] کسانى را که گرویده و کارهاى شایسته کردهاند، چون مفسدان در زمین مىگردانیم، یا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار مىدهیم؟» (سوره ص/ آیه 28).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 41

نباید هیچ بندهاى بخدا بزرگى فروشد، و بدانید که اگر بندهاى بخدا بزرگى کند به دین خدا بزرگى فروخته است. پس در راه خدا مستقیم بروید و به عقب باز نگردید تا زیان کار باشید. خدا ما و شما را از بزرگى فروختن بدو پناه بخشد و توان و نیرویى نیست مگر بخدا.

نیز مىفرماید: همانا اگر بندهاى در اصل آفرینش مؤمن خلق شده باشد نمیرد تا آنکه خداوند شرّ را در نظرش بد نماید و او را از آن دور سازد، و هر که خدا بدى را براى او ناخوش ساخت و وى را از آن دور کرد، از تکبّر عافیتش بخشیده و راه نرمش در پیش گیرد و خوش رفتار گردد و چهره گشاده و وقار و آرامش و پاکدامنى در او پدیدار شود، و از آنچه موجب خشم الهى است کناره گیرد و خداوند دوستى مردم و مدارا با آنها و حسن معاشرت و ترک خصومت با مردم را به وى روزى سازد، و دیگر به هیچ وجه پیرامون آن نگردد، و هر گاه خدا بندهاى را در اصل آفرینش کافر خلق کرد، او نمیرد تا خدا شرّ را براى او محبوب گرداند و او را بدان نزدیک سازد، و چون شرّ را دوست بدارد گرفتار تکبّر و خود محورى گردد و دلش سخت شود و بد

 

اخلاق گردد و هرزگى او نمودار شود، و شرمش اندک باشد و خدا سرّ او را هویدا سازد و مرتکب محرّمات شود و از آنها دست نشوید و معاصى خدا در پیش گیرد و به طاعت الهى و اهل آن بغض ورزد، و چه دور است وضع میان مؤمن و کافر! از خدا عافیت طلبید و آن را از درگاه او بجویید و قوّت و نیرویى نیست مگر بخدا، و خود را براى تحمّل بلا در دنیا شکیبا سازید، زیرا بلاى پیوسته و سختى کشیدن در دنیا در راه طاعت خدا و دوستى او و کسانى که خدا دستور دوستى آنان را داده است، انجام بهترى دارد و در دیگر سراى از ملک دنیا، اگر چه نعمتها و خرّمى و شکوفایى آن، در نافرمانى از خدا و دوستى کسانى که خدا دوستى آنها را ممنوع کرده پیوسته و پیاپى باشد، چه خداوند به دوستى امامانى دستور داده که در قرآنش از ایشان نام برده:

وَ جَعَلْناهُمْ

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 42

أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا

 

«1»

. و آنان همان کسانى هستند که خدا به ولایت و فرمانبرى از ایشان دستور داده است. و آنها که خدا از ولایت و طاعتشان نهى فرموده همان پیشوایان گمراهى هستند که خدا در دنیا مقدّر فرموده بر امامان از خاندان محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و اولیاء اللَّه حکومت یابند، و در حکومتشان خدا و رسولش را معصیت کنند تا فرمان عذاب بر آنها محقق شود.

و تا عذاب بر آنان محقق شود، شما با محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و پیامبران پیش از او باشید. پس تدبّر کنید در آنچه خدا در قرآن خود حکایت کرده است از گرفتارى پیامبرانش و پیروان مؤمن آنها، و سپس از خدا بخواهید که به شما در خوشى و ناخوشى و شدّت و راحتى، همان صبرى را بخشد که بدیشان بخشیده است.

مبادا با اهل باطل درافتید و ستیزه جویید، و بر شما باد هدایت صالحان، و وقار و آرامش و حلم و خشوع و ورع آنها از محرّمات خدا، و وفادارى و کوشش آنان در جلب رضایت خدا با عمل به طاعت او، زیرا اگر چنین نکنید نزد خدا به مقام نیکان پیش از خود دست نیازید.

بدانید که اگر خدا براى بندهاى خیر بخواهد سینهاش را براى پذیرش اسلام بگشاید، و چون این نعمت را بدو بخشید زبانش به حق گویا گردد و بدان دل دهد و عمل کند، و هر گاه خدا این همه را براى او گرد آورد اسلامش به کمال رسد، و اگر بر این حال بمیرد، مرده است چونان مسلمانى حقیقى. و اگر خدا به بندهاش خیرى نخواهد او را به خود واگذارد و دلتنگ و پریشان باشد، و اگر هم حق را بر زبان او راند دل بدان نبندد، و از آنجا که دل بدان نبسته است خدا توفیق عمل بدو ندهد، و چون این وضع براى او پدید آید تا جایى که بمیرد نزد خدا منافق خواهد بود، و همان اعتراف زبان او به حق با آنکه خدایش توفیق دل دادن بدان و عمل کردن به آن به وى نداده، بر او حجّت گردد.

تقواى خدا در پیش گیرید و از او بخواهید سینه شما را براى پذیرش اسلام بگشاید و زبانتان را حقگو گرداند، تا وقتى که شما را مىمیراند در حالى که شما بر حق قرار

______________________________

(1) «و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مىکردند» (سوره انبیاء/ آیه 73).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 43

دارید، و بازگشت شما را چون بازگشت نیکان قبل از خود قرار دهد، و نیرو و قوّتى نیست مگر بخدا.

هر که دوست دارد که بداند خدا او را دوست دارد باید کمر به طاعت الهى بندد و از ما پیروى نماید، آیا نشنیدهاید که خداوند به پیامبرش فرمود:

 

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ «1»

.

بخدا سوگند بندهاى از خدا فرمان نبرده است مگر آنکه خداوند در فرمانبرى خود پیروى از ما را نیز داخل کرده است، و بخدا سوگند هرگز بندهاى از ما پیروى نکرده است مگر آنکه خداوند او را دوست دارد، و بخدا سوگند هیچ کس پیروى از ما را کنار ننهاده مگر آنکه ما را دشمن داشته است، و بخدا سوگند هیچ کس ما را دشمن نداشته است مگر آنکه خدا را عصیان نموده، و هر که با عصیان الهى جان خود از کف دهد، خداوند او را خوار گرداند و به رو در آتشش افکند. و ستایش از آن خداوند جهانیان است.

صحیفه امام سجّاد علیه السّلام در باره زهد

[2] محمّد بن یحیى از احمد بن محمّد بن عیسى؛ و على بن ابراهیم از پدرش؛ همه از حسن بن محبوب، از مالک بن عطیّه روایت کردهاند از ابو حمزه که گفت: نشنیدم کسى از على بن الحسین علیه السّلام زاهدتر باشد جز آنچه در باره زهد علىّ بن ابى طالب به من رسیده است. ابو حمزه مىگوید: چون امام على بن الحسین علیه السّلام پیرامون زهد سخن مىگفت و پند مىداد هر که را در حضورش بود مىگریاند.

ابو حمزه مىگوید: دفترى خواندم که در آن گفتارى پیرامون زهد از قول على بن الحسین علیه السّلام وارد شده بود و من آنچه را در آن بود نوشتم و خدمت امام علیه السّلام رسیدم و آنچه را در آن بود به ایشان عرضه کردم، امام علیه السّلام آن را شناخت و درست دانست و در آن چنین آمده است:

______________________________

(1) «بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است» (سوره آل عمران/ آیه 31).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 44

به نام خداوند بخشاینده مهربان، خداوند در نیرنگ ستمکاران و تجاوز حسودان و یورش زورگویان براى ما و شما کافى است. اى مؤمنان! طاغوتها و پیروان دنیا مدار و دنیا طلب ایشان که پیوسته بر کالاى پوسیده و پست و زودگذر آن دل بستهاند شما را نفریبند.

از آنچه خدایتان بر حذر داشته بر حذر باشید و از آنچه بر کنارتان داشته بر کنار، و به این دنیا چونان سراى ماندنى و وطنى پیوسته روى مىآورید، بخدا سوگند از خود این جهان براى شما آگاهى و رهنمودى است درگذشت روزگاران و دگرگون شدن آن و دریده خویى آن و به بازى گرفته شدن دنیامداران از سوى دنیا.

این جهان است که گمنام را بلندى بخشد و سروران را فرو مایگى دهد و اقوامى را فردا روز به آتش کشاند، پس در این پندى است، و آزمونى و هشداردهنداى براى هر هشیارى.

امورى که در شبانه روز به شما مىرسد و بدعتهاى تازه و روشهاى بناحق، ناگواریهاى روزگار و هراس از سلاطین و وسوسههاى شیطانى، دلها را از آگاهى و از وجود هدایت و شناخت رهبران حق غافل مىسازد، مگر اندکى از آنها که خدا نگاهشان داشته است.

هیچ کس گردش روزگاران و زیر و رو شدن اوضاع آن و بالاخره زیان فریفته شدن بدان را نمىشناسد مگر کسى که خدایش او را حفظ کرده است و به راه رشد گام نهاده است و راه معتدل را پیموده است و در این راه از زهد یارى جسته است، و بارها اندیشیده و با صبر پند گرفته است و خویش را باز داشته است و از خرّمى گذراى دنیا چشم پوشیده است و از لذّات آن کنار گرفته است و به نعمتهاى ماندگار آخرت دل سپرده است و در راه به دست آوردن آن کوشیده و مراقب رسیدن مرگ بوده است و زندگى با مردم ستمگر را ناگوار یافته است. او بر آنچه در این دنیاست با نگاه روشن تیز مىنگرد و به فتنههاى تازه و بدعتهاى گمراهى و ستم سلاطین ستمگر چشم دارد.

بجان خودم سوگند شما در روزگاران گذشته آنقدر فتنه و هرج و مرج را پشت سر

کلینى، محمد بن یعقوب - آژیر، حمیدرضا، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد، انتشارات سرور - قم، چاپ: اول، 1381ش.




تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 6:1 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

 

 

هستند که به دلخواه و سلیقه و رأى و قیاس عمل کنند تا آنکه شیطان به درون آنها راه مىیابد، چه آنان اهل ایمان در علم قرآن را نزد خدا، کافر قلمداد کردهاند و گمراهان در علم قرآن را نزد خدا، مؤمن تلقّى کردهاند و بسیارى از امور حلال را حرام و بسیارى از امور حرام را حلال گردانیدهاند. این است اصل میوه هوى و هوس ایشان و حال آنکه رسول خدا پیش از مرگش به آنها سفارش کرده بود و آنها در برابر گفتند: پس از آنکه خداوند عزّ و جلّ رسول خدا را از ما ستاند بر ما رواست که بدان چه مردم خواهند عمل کنیم و اینک خداوند، پیامبر را از ما گرفته، پیامبرى که به ما سفارش کرده و فرمانمان داده، اگر چه خواست مردم مخالف نظر خدا و رسولش باشد.

و هیچ کس بر خدا جسورتر و گمراهى او آشکارتر نیست از کسى که این روش را در پیش رو بگیرد و پیش خود چنین پندارد که این کار براى او رواست. بخدا سوگند حق خداست بر مردم که او را در زمان زندگى محمّد صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم و پس از مرگ او فرمانش برند و پیروىاش کنند. آیا کسى از این دشمنان خدا که با محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اسلام آورده مىتواند گمان کند که پیامبر به قول و رأى و قیاس خود عمل مىکرد؟ اگر بگوید آرى بر خدا دروغ بسته و در گمراهى ژرف افتاده است، و اگر بگوید نه هیچ کس نباید به رأى و دلخواه و قیاس خود عمل کند و چنین کسى علیه خود اعتراف کرده و او از کسانى است که گمان مىکند خداوند پس از مرگ رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خدا اطاعت و پیروى نمىشود و حال آنکه خداوند مىفرماید:

 

وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ «1»

. این از آن روست که بدانید خداوند در زمان حیات و ممات محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 34

حق ندارد به هوس و رأى و قیاس خود عمل کند. و مىفرماید: دستهاى خود را در نماز براى تکبیرة الاحرام بیش از یک بار بلند نکنید، زیرا مردم شما را بدان شناختهاند و حول و قوهاى نیست جز بخدا. و فرمود: به درگاه خدا بسیار دعا کنید، زیرا خدا آن بنده مؤمن را دوست دارد که به درگاهش دعا کند و خدا به بندگان مؤمن خود وعده اجابت داده است و خدا دعاى مؤمنان را، به روز رستخیز بخشى از عملشان سازد و در بهشت بدان بیفزاید، پس بسیار یاد خدا کنید تا آنجا که توانید، در هر ساعتى از ساعات شب یا روز، زیرا خدا فرمان داده است او را یاد کنند و خدا هم به یاد مؤمنى است که در یاد اوست و بدانید که خدا بندگان مؤمن خویش را یاد نکند، مگر کسى را که به خیر او را یاد کند، پس خود را به کوشش در عبادتش وادارید، زیرا هر چیزى از سوى خدا به کوشش در طاعتش فراهم آید و نیز به اجتناب از آنچه در ظاهر و باطن قرآن حرام کرده. خداوند مىفرماید:

وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ

 

«1»

. و بدانید که هر آنچه خدا دستور به اجتناب از آن داده حرامش نموده.

و از آثار و فرمانهاى پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و روش او پیروى کنید و بدان عمل نمایید و از پسند و رأى خود پیروى نکنید تا گمراه شوید، زیرا گمراهترین مردم در نزد خدا کسى است که پیرو پسند و رأى خود باشد آن هم بىهیچ هدایتى از سوى خدا. و تا توانید به خویش نیکى کنید، زیرا اگر نیکى کنید به خود کردهاید و اگر بدى کنید در حق خویش روا داشتهاید. و با مردم به مدارا برخیزید و آنها را بر خویش مسلّط نسازید تا این چنین خدا را هم فرمان برده باشید. بپرهیزید از اینکه به دشمنان خدا دشنام دهید آن هنگام که دشنام مىشنوید که آنها نیز بدون آگاهى بخدا دشنام خواهند داد، و شما را زیبنده است که بدانید حدّ دشنام بخدا کدام است، همانا هر که به اولیاء خدا دشنام دهد بخدا دشنام داده است، و چه کسى پیش خدا ستمگرتر است از کسى که وسیله دشنام بخدا و اولیاء خدا را فراهم سازد، پس آرام آرام از او امر الهى پیروى کنید و حول و قوّهاى نیست مگر بخدا.

______________________________

(1) «و گناه آشکار و پنهان را رها کنید» (سوره انعام/ آیه 120).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 35

نیز مىفرماید: اى گروهى که خداوند نگاهبان امور آنهاست! روى آورید به آثار پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و روش آن حضرت و آثار امامان هدایتگر از خاندان پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پس از ایشان، چه هر که بدان عمل کند مسلما هدایت شده، و هر که آن را وانهد و از آن روى برتابد گمراه گردد. زیرا آنها همان کسانى هستند که خداوند فرمان به اطاعت و دوستى آنان داده است. پدر ما پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: پىگیرى عمل در پیروى آثار و سنن است و اگر چه اندک باشد نزد او پسندیدهتر و سودمندتر خواهد بود از سخت کوشى فراوان در بدعتگذارى و پیروى از پسند دل. همانا پیروى از هوى و از بدعتها آنهم بدون هدایت الهى گمراهى است، و هر گمراهى بدعت است، و هر بدعت در آتش است. و هرگز به چیزى نزد خدا نتوان رسید جز به فرمانبرى از او و شکیبایى و خشنودى، که شکیبایى و خشنودى نیز فرمان خدا است.

بدانید هیچ بندهاى از بندگان خدا ایمان ندارد مگر خشنود باشد بدان چه خدا بدو بخشیده، حال آن را خوش دارد یا نه. و هرگز خدا به کسى که شکیب و خشنودى در پیش گیرد آن نکند جز آنچه شایسته اوست و براى او نیکوست، حال آن را خوش بدارد یا نه. بر شما بار مراقبت از نمازها به ویژه نماز ظهر [یا مغرب]، زیرا خدا همه مؤمنان پیش از شما و شما را در قرآن بدان فرمان داده است. بر شما باد مهرورزى به مسلمانان، زیرا هر که ایشان را خوار شمارد و بر آنها گردن فرازد به تحقیق از کیش خدا به در رفته و خدا خوارکننده و بدخواه او خواهد بود. پدر ما پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: پروردگارم به من دستور داده به مستمندان مسلمان مهر ورزم، و بدانید هر که مسلمانى را خوار شمرد خدا از جانب خویش بر وى بد خواهى و زبونى برفکند تا جایى که مردم نیز بدخواه او خواهند گشت و خدا براى او بدخواهتر خواهد بود.

تقواى الهى در پیش گیرید نسبت به برادران مسکین مسلمانتان، پس آنان بر شما این حق را دارند که دوستشان بدارید، همانا خدا به پیامبرش دستور داده آنان را دوست بدارد، و هر که کسى را که خدا به دوستیش دستور داده دوست نداشته باشد پروردگار و پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را عصیان کرده است، و هر که خدا و رسولش را عصیان کند و بر این حال

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 36

بمیرد در گمراهى مرده است.

بر حذر باشید از بزرگ منشى و تکبّر زیرا تکبّر جامه خداوند سبحان است، و هر که در تصاحب این جامه با خدا به چالش برخیزد خدا پشت او شکند و در روز رستخیز خوار و زبونش سازد. مبادا به یک دیگر ستم و دست اندازى کنید، زیرا آن از سرشت نیکوکاران نیست. همانا هر که ستم و تعدّى کند خدا ستمش را به خودش برگرداند و یارى خدا از آن ستمکش است، و هر که را خدا یارى کند پیروز گردد و به چیرگى الهى دست یابد. مبادا علیه مسلمان ستم کشیدهاى اقدامى کنید تا به درگاه خدا نفرینتان کند و خدا او را در باره شما اجابت نماید. همان پدر ما پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مىفرمود: همانا دعاى مسلمان ستمدیده مستجاب مىگردد. باید به یک دیگر کمک رسانید، زیرا پدر ما پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مىفرمود: همانا مزد یارى به مسلمانان از روزه یک ماهه همراه با اعتکاف در مسجد الحرام بیشتر است.

مبادا برادر مسلمان بدهکار خویش را در حالى به دشوارى افکنید که در تنگدستى به سر مىبرد. همانا پدر ما پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مىفرمود: نباید مسلمانى مسلمان دیگر را به سختى افکند و هر که تنگدستى را مهلت دهد خداوند در روزى که سایهاى جز سایه او نخواهد بود او را در سایه خویش جاى دهد.

اى گروه رحمت شده که بر دیگران برترى دارید! مبادا حقوق خدا را که بر عهده شماست روزى تا روز دیگر و ساعتى تا ساعت دیگر پس اندازید، زیرا هر که در پرداخت حقوق خدا که بر ذمّه دارد شتاب کند خداوند در شتاب کردن و چند برابر نمودن خیر او در دنیا و آخرت تواناتر است، هر کس در پرداخت حقوق الهى که نزد اوست تأخیر کند خدا به حبس روزى مقرر او تواناتر است، و هر که خدا بدو روزى ندهد نخواهد توانست روزى خویش را فراهم آورد. حق آنچه را خدا روزى شما کرده بپردازید تا خداوند باقیمانده آن را براى شما پاک سازد و پیمان خود را در چند برابر کردن آن برآورد، و آن را چندان زیاد سازد که هیچ کس جز خداى جهانیان شمار و کنه برترى آن را نداند.

نیز مىفرماید: اى مردمان! خدا را در نظر داشته باشید و اگر توانید امام را به تنگنا




تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 6:1 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

 

 

 

 

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 33

هستند که به دلخواه و سلیقه و رأى و قیاس عمل کنند تا آنکه شیطان به درون آنها راه مىیابد، چه آنان اهل ایمان در علم قرآن را نزد خدا، کافر قلمداد کردهاند و گمراهان در علم قرآن را نزد خدا، مؤمن تلقّى کردهاند و بسیارى از امور حلال را حرام و بسیارى از امور حرام را حلال گردانیدهاند. این است اصل میوه هوى و هوس ایشان و حال آنکه رسول خدا پیش از مرگش به آنها سفارش کرده بود و آنها در برابر گفتند: پس از آنکه خداوند عزّ و جلّ رسول خدا را از ما ستاند بر ما رواست که بدان چه مردم خواهند عمل کنیم و اینک خداوند، پیامبر را از ما گرفته، پیامبرى که به ما سفارش کرده و فرمانمان داده، اگر چه خواست مردم مخالف نظر خدا و رسولش باشد.

و هیچ کس بر خدا جسورتر و گمراهى او آشکارتر نیست از کسى که این روش را در پیش رو بگیرد و پیش خود چنین پندارد که این کار براى او رواست. بخدا سوگند حق خداست بر مردم که او را در زمان زندگى محمّد صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم و پس از مرگ او فرمانش برند و پیروىاش کنند. آیا کسى از این دشمنان خدا که با محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اسلام آورده مىتواند گمان کند که پیامبر به قول و رأى و قیاس خود عمل مىکرد؟ اگر بگوید آرى بر خدا دروغ بسته و در گمراهى ژرف افتاده است، و اگر بگوید نه هیچ کس نباید به رأى و دلخواه و قیاس خود عمل کند و چنین کسى علیه خود اعتراف کرده و او از کسانى است که گمان مىکند خداوند پس از مرگ رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خدا اطاعت و پیروى نمىشود و حال آنکه خداوند مىفرماید:

 

وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ «1»

. این از آن روست که بدانید خداوند در زمان حیات و ممات محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اطاعت و پیروى مىشود، و همان گونه که هیچ کس از مردم در زمان حیات محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نمىتوانسته به هوس و رأى و قیاس مخالف با محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم عمل کند، در زمان مرگ او نیز

______________________________

(1) «و محمّد، جز فرستادهاى که پیش از او [هم] پیامبرانى [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود بر مىگردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هیچ زیانى بخدا نمىرساند، و به زودى خداوند، سپاسگزاران را پاداش مىدهد» (سوره آل عمران/ آیه 144).______________________________

 

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 29

توصیههاى اخلاقى امام صادق علیه السّلام به پیروان خود

[1] از اسماعیل بن جابر رسیده است که امام صادق علیه السّلام این نامه را به اصحاب خود نوشت و به آنها دستور داد این نامه را به یک دیگر بیاموزند و در آن درنگ کنند و آن را بررسى کرده به کارش بندند، آنها هم هر یک نسخهاى از آن را در نماز خانه منزل خویش نهاده بودند و هر گاه نمازشان به پایان مىرسید در آن مىنگریستند.

اسماعیل بن مخلّد سرّاج گفته است: این نامه از سوى امام صادق علیه السّلام به اصحابش فرستاده شد:

به نام خداوند بخشاینده مهربان، از پروردگارتان عافیت بطلبید و در صدد یافتن آرامش، وقار و سکینه باشید. شرم و حیا را در پیش رو گیرید و از آنچه نیکوکاران پیشین شما کناره بگیرید، با اهل باطل مدارا کنید و ستم آنان را بر خویش تاب آورید. مبادا با آنها درافتید و ستیزه کنید، و در مجالست و آمیزش و گفتگو با آنها میان خود و خدا دیندار باشید، و به هنگام همنشینى و آمیزش و گفتگوى با ایشان که گریزى از آن نیست تقیّه در پیش گیرید که خداوند به شما دستور داده آن را در پیوند با آنها به کارش بندید. هر گاه به همنشینى با آنها مجبور شدید بىگمان شما را خواهند آزرد و در چهره آنها زشتى خواهید یافت، و اگر خداوند شرّ آنها را از شما دفع نکند به شما یورش مىآورند.

دشمنى و بدبینى که در سینه خود نسبت به شما دارند بیش از آن است که آشکار مىکنند.

مجالس شما و آنها یکى است ولى جان شما و آنها از یک دیگر جداست و با هم أنس نمىگیرد. شما هرگز دوستشان نخواهید داشت و آنها نیز شما را دوست ندارند ولى

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 30

خداوند شما را با نمودن راه حق گرامى داشته و نسبت بدان آگاهیتان بخشیده است ولى آنان را شایسته حق قرار نداده است. با آنها مدارا کنید و نسبت بدیشان صبر در پیش گیرید، و این در حالى است که آنان با شما سر سازش و شکیبایى ندارند. نیرنگ آنها اندیشههاى شیطانى است که از یک دیگر مىگیرند و به یک دیگر مىدهند.

همانا دشمنان خدا اگر بتوانند شما را از حق باز مىدارند ولى خدا شما را از آنان حفظ مىکند، پس تقواى خدا در پیش گیرید و زبانتان را جز به خبر مگشایید.

بپرهیزید از اینکه زبان به گفتار دروغ و بهتان و گناه و دشمنى بیالایید، زیرا اگر زبان خود را از آنچه خدا نمىپسندد و شما را از آن بازداشته حفظ کنید، نزد پروردگارتان برایتان بهتر خواهد بود تا آنکه زبان آلوده کنید، زیرا آلودن زبان به آنچه خدا را ناخوش آید و از آن باز داشته نزد خداى براى بنده هلاکت بار خواهد بود و مورد دشمنى خدا و کرى و کورى و گنگى در روز رستخیز است و چنانچه خداوند در باره منافقان فرموده:

 

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ «1»، و وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ «2»

.

بپرهیزید از اینکه دست به کارى بیالایید که خداوند از آن بازداشته است. خموشى در پیش گیرید مگر در آنچه پیرامون آخرت خداى بزرگ سودتان رساند و پاداشتان دهد.

تهلیل و تقدیس و تسبیح و ستایش خدا بسیار کنید و به درگاهش زارى کنید و به آنچه نزد اوست گرایش یابید از خیرى که هیچ کس نمىتواند آن را ارزیابى کند و به کنهش رسد.

زبان خود را از آنچه خدا بازداشته بر حذر بدارید و سخنان باطل مگویید که گویندهاش در آتش، جاودان خواهد بود، و ایشان همان کسانى هستند که بر این گونه سخنان بمیرند و به سوى خدا توبه نکنند و از آن دست نشویند.

بر شما باد دعا، چه مسلمانان در رسیدن به نیازهایشان نزد پروردگار وسیلهاى بهتر از دعا و گرایش به سوى خدا و زارى به درگاه او در اختیار ندارند. به هر آنچه خدا تشویقتان کرده گرایش یابید و در آنچه خدایتان به سوى آن خوانده پاسخش گویید تا رستگارى

______________________________

(1) «کرند، لالند، کورند، بنا بر این به راه نمىآیند» (سوره بقره/ آیه 18).

(2) «و رخصت نمىیابند تا پوزش خواهند» (سوره مرسلات/ آیه 36).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 31

یابید و از عذاب خدا نجات پیدا کنید. مبادا خود را شیفته چیزى کنید که خدا آن را بر شما حرام ساخته، پس هر آن کس که پرده حرمت الهى را در دنیا بدرد خداوند میان او و بهشت و نعمتها و لذّتهاى بهشتى و کرامت پیوسته و جاودان بهشتیان، مانع گردد.

بدانید چه بد مىاندیشد کسى که به نافرمانى خدا و ارتکاب گناه فکر مىکند و در پى لذّتهاى دنیوى است که از صاحبانش گسسته مىگردد و ترجیح مىدهد پرده حرمت الهى را بدرد و آن را بر نعمتهاى جاودان بهشتى و لذّات و ارجمندى بهشتیان رجحان مىدهد.

واى به حال آنها که چه تیره روز و بخت برگشته و بد حالند نزد خدایشان در روز رستخیز.

بخدا پناه برید از اینکه خداوند شما را براى ابد حفظ کند از آنکه نظیر آنها گردید و از اینکه شما را همچون ایشان بیازماید و براى ما و شما جز در پرتو او نیرویى نیست.

اى گروه رهیافته! تقواى خدا در پیش گیرید. اگر خدا نعمتى را که به شما داده کامل کند آن را به پایان نبرد مگر آنکه به شما همان رساند که به صالحان پیش از شما رسانده است.

شما را در جان و مالتان بیازماید، تا آنکه از دشمنان خدا آزار فراوان بشنوید و صبر در پیش گیرید و به خود هموار کنید، و تا جایى که خوارتان کنند و دشمنتان دارند و بر شما ستم ورزند و شما تحمّل کنید و در این راه خشنودى خدا و آخرت را جویید، تا جایى که در آزار دشمنان خدا خشم فرو خورید، و شما را در باره عقیده به حق دروغگو شمارند و دشمن دارند و با شما بر سر آن کینهتوزند و باید بر همه اینها شکیب ورزید، و مصداق این همه همان است که جبرئیل در کتاب خدا بر پیامبر شما نازل کرد آنجا که فرمود:

فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ

 

«1» و وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا «2»

.

هر آینه دروغگو شمردند رسولان را پیش از تو و آنان بر آن تکذیب و آزار، صبر

______________________________

(1) «پس همان گونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده» (سوره احقاف/ آیه 35).

(2) «و پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، ولى بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایى کردند» (سوره انعام/ آیه 34).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 32

کردند. به راستى پیغمبر خدا و رسولان پیش از وى تکذیب شدند و آزار کشیدند، و اگر شما را خوش آید فرمان خدا در باره آنها همان فرمانى است که در اصل آفرینش بدانها داد. آرى اصل آفرینش در برابر کفرى است که براى دیگران در علم خدا گذشته است و آنها را براى آن آفریده و در برابر آنهائى که در قرآن خود از آنها نام برده و فرموده:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ

 

«1»

. پس در این تدبّر کنید و آن را بپذیرید و ندانسته نگیرید، زیرا هر کس این مطلب و نظایر آن را که خداوند در کتابش فرض کرده- اعم از امر الهى و نهى او در ترک دین خدا و ارتکاب گناهان که مستوجب خشم الهى است- نادیده بگیرد، در آتش جهنم به روى افتد.




تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 6:0 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

 

 

 

______________________________

 

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 29

توصیههاى اخلاقى امام صادق علیه السّلام به پیروان خود

[1] از اسماعیل بن جابر رسیده است که امام صادق علیه السّلام این نامه را به اصحاب خود نوشت و به آنها دستور داد این نامه را به یک دیگر بیاموزند و در آن درنگ کنند و آن را بررسى کرده به کارش بندند، آنها هم هر یک نسخهاى از آن را در نماز خانه منزل خویش نهاده بودند و هر گاه نمازشان به پایان مىرسید در آن مىنگریستند.

اسماعیل بن مخلّد سرّاج گفته است: این نامه از سوى امام صادق علیه السّلام به اصحابش فرستاده شد:

به نام خداوند بخشاینده مهربان، از پروردگارتان عافیت بطلبید و در صدد یافتن آرامش، وقار و سکینه باشید. شرم و حیا را در پیش رو گیرید و از آنچه نیکوکاران پیشین شما کناره بگیرید، با اهل باطل مدارا کنید و ستم آنان را بر خویش تاب آورید. مبادا با آنها درافتید و ستیزه کنید، و در مجالست و آمیزش و گفتگو با آنها میان خود و خدا دیندار باشید، و به هنگام همنشینى و آمیزش و گفتگوى با ایشان که گریزى از آن نیست تقیّه در پیش گیرید که خداوند به شما دستور داده آن را در پیوند با آنها به کارش بندید. هر گاه به همنشینى با آنها مجبور شدید بىگمان شما را خواهند آزرد و در چهره آنها زشتى خواهید یافت، و اگر خداوند شرّ آنها را از شما دفع نکند به شما یورش مىآورند.

دشمنى و بدبینى که در سینه خود نسبت به شما دارند بیش از آن است که آشکار مىکنند.

مجالس شما و آنها یکى است ولى جان شما و آنها از یک دیگر جداست و با هم أنس نمىگیرد. شما هرگز دوستشان نخواهید داشت و آنها نیز شما را دوست ندارند ولى

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 30

خداوند شما را با نمودن راه حق گرامى داشته و نسبت بدان آگاهیتان بخشیده است ولى آنان را شایسته حق قرار نداده است. با آنها مدارا کنید و نسبت بدیشان صبر در پیش گیرید، و این در حالى است که آنان با شما سر سازش و شکیبایى ندارند. نیرنگ آنها اندیشههاى شیطانى است که از یک دیگر مىگیرند و به یک دیگر مىدهند.

همانا دشمنان خدا اگر بتوانند شما را از حق باز مىدارند ولى خدا شما را از آنان حفظ مىکند، پس تقواى خدا در پیش گیرید و زبانتان را جز به خبر مگشایید.

بپرهیزید از اینکه زبان به گفتار دروغ و بهتان و گناه و دشمنى بیالایید، زیرا اگر زبان خود را از آنچه خدا نمىپسندد و شما را از آن بازداشته حفظ کنید، نزد پروردگارتان برایتان بهتر خواهد بود تا آنکه زبان آلوده کنید، زیرا آلودن زبان به آنچه خدا را ناخوش آید و از آن باز داشته نزد خداى براى بنده هلاکت بار خواهد بود و مورد دشمنى خدا و کرى و کورى و گنگى در روز رستخیز است و چنانچه خداوند در باره منافقان فرموده:

 

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ «1»، و وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ «2»

.

بپرهیزید از اینکه دست به کارى بیالایید که خداوند از آن بازداشته است. خموشى در پیش گیرید مگر در آنچه پیرامون آخرت خداى بزرگ سودتان رساند و پاداشتان دهد.

تهلیل و تقدیس و تسبیح و ستایش خدا بسیار کنید و به درگاهش زارى کنید و به آنچه نزد اوست گرایش یابید از خیرى که هیچ کس نمىتواند آن را ارزیابى کند و به کنهش رسد.

زبان خود را از آنچه خدا بازداشته بر حذر بدارید و سخنان باطل مگویید که گویندهاش در آتش، جاودان خواهد بود، و ایشان همان کسانى هستند که بر این گونه سخنان بمیرند و به سوى خدا توبه نکنند و از آن دست نشویند.

بر شما باد دعا، چه مسلمانان در رسیدن به نیازهایشان نزد پروردگار وسیلهاى بهتر از دعا و گرایش به سوى خدا و زارى به درگاه او در اختیار ندارند. به هر آنچه خدا تشویقتان کرده گرایش یابید و در آنچه خدایتان به سوى آن خوانده پاسخش گویید تا رستگارى

______________________________

(1) «کرند، لالند، کورند، بنا بر این به راه نمىآیند» (سوره بقره/ آیه 18).

(2) «و رخصت نمىیابند تا پوزش خواهند» (سوره مرسلات/ آیه 36).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 31

یابید و از عذاب خدا نجات پیدا کنید. مبادا خود را شیفته چیزى کنید که خدا آن را بر شما حرام ساخته، پس هر آن کس که پرده حرمت الهى را در دنیا بدرد خداوند میان او و بهشت و نعمتها و لذّتهاى بهشتى و کرامت پیوسته و جاودان بهشتیان، مانع گردد.

بدانید چه بد مىاندیشد کسى که به نافرمانى خدا و ارتکاب گناه فکر مىکند و در پى لذّتهاى دنیوى است که از صاحبانش گسسته مىگردد و ترجیح مىدهد پرده حرمت الهى را بدرد و آن را بر نعمتهاى جاودان بهشتى و لذّات و ارجمندى بهشتیان رجحان مىدهد.

واى به حال آنها که چه تیره روز و بخت برگشته و بد حالند نزد خدایشان در روز رستخیز.

بخدا پناه برید از اینکه خداوند شما را براى ابد حفظ کند از آنکه نظیر آنها گردید و از اینکه شما را همچون ایشان بیازماید و براى ما و شما جز در پرتو او نیرویى نیست.

اى گروه رهیافته! تقواى خدا در پیش گیرید. اگر خدا نعمتى را که به شما داده کامل کند آن را به پایان نبرد مگر آنکه به شما همان رساند که به صالحان پیش از شما رسانده است.

شما را در جان و مالتان بیازماید، تا آنکه از دشمنان خدا آزار فراوان بشنوید و صبر در پیش گیرید و به خود هموار کنید، و تا جایى که خوارتان کنند و دشمنتان دارند و بر شما ستم ورزند و شما تحمّل کنید و در این راه خشنودى خدا و آخرت را جویید، تا جایى که در آزار دشمنان خدا خشم فرو خورید، و شما را در باره عقیده به حق دروغگو شمارند و دشمن دارند و با شما بر سر آن کینهتوزند و باید بر همه اینها شکیب ورزید، و مصداق این همه همان است که جبرئیل در کتاب خدا بر پیامبر شما نازل کرد آنجا که فرمود:

فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ

 

«1» و وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا «2»

.

هر آینه دروغگو شمردند رسولان را پیش از تو و آنان بر آن تکذیب و آزار، صبر

______________________________

(1) «پس همان گونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده» (سوره احقاف/ آیه 35).

(2) «و پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، ولى بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایى کردند» (سوره انعام/ آیه 34).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 32

کردند. به راستى پیغمبر خدا و رسولان پیش از وى تکذیب شدند و آزار کشیدند، و اگر شما را خوش آید فرمان خدا در باره آنها همان فرمانى است که در اصل آفرینش بدانها داد. آرى اصل آفرینش در برابر کفرى است که براى دیگران در علم خدا گذشته است و آنها را براى آن آفریده و در برابر آنهائى که در قرآن خود از آنها نام برده و فرموده:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ

 

«1»

. پس در این تدبّر کنید و آن را بپذیرید و ندانسته نگیرید، زیرا هر کس این مطلب و نظایر آن را که خداوند در کتابش فرض کرده- اعم از امر الهى و نهى او در ترک دین خدا و ارتکاب گناهان که مستوجب خشم الهى است- نادیده بگیرد، در آتش جهنم به روى افتد.




تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 5:55 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

 

 

 

 

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 29

توصیههاى اخلاقى امام صادق علیه السّلام به پیروان خود

[1] از اسماعیل بن جابر رسیده است که امام صادق علیه السّلام این نامه را به اصحاب خود نوشت و به آنها دستور داد این نامه را به یک دیگر بیاموزند و در آن درنگ کنند و آن را بررسى کرده به کارش بندند، آنها هم هر یک نسخهاى از آن را در نماز خانه منزل خویش نهاده بودند و هر گاه نمازشان به پایان مىرسید در آن مىنگریستند.

اسماعیل بن مخلّد سرّاج گفته است: این نامه از سوى امام صادق علیه السّلام به اصحابش فرستاده شد:

به نام خداوند بخشاینده مهربان، از پروردگارتان عافیت بطلبید و در صدد یافتن آرامش، وقار و سکینه باشید. شرم و حیا را در پیش رو گیرید و از آنچه نیکوکاران پیشین شما کناره بگیرید، با اهل باطل مدارا کنید و ستم آنان را بر خویش تاب آورید. مبادا با آنها درافتید و ستیزه کنید، و در مجالست و آمیزش و گفتگو با آنها میان خود و خدا دیندار باشید، و به هنگام همنشینى و آمیزش و گفتگوى با ایشان که گریزى از آن نیست تقیّه در پیش گیرید که خداوند به شما دستور داده آن را در پیوند با آنها به کارش بندید. هر گاه به همنشینى با آنها مجبور شدید بىگمان شما را خواهند آزرد و در چهره آنها زشتى خواهید یافت، و اگر خداوند شرّ آنها را از شما دفع نکند به شما یورش مىآورند.

دشمنى و بدبینى که در سینه خود نسبت به شما دارند بیش از آن است که آشکار مىکنند.

مجالس شما و آنها یکى است ولى جان شما و آنها از یک دیگر جداست و با هم أنس نمىگیرد. شما هرگز دوستشان نخواهید داشت و آنها نیز شما را دوست ندارند ولى

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 30

خداوند شما را با نمودن راه حق گرامى داشته و نسبت بدان آگاهیتان بخشیده است ولى آنان را شایسته حق قرار نداده است. با آنها مدارا کنید و نسبت بدیشان صبر در پیش گیرید، و این در حالى است که آنان با شما سر سازش و شکیبایى ندارند. نیرنگ آنها اندیشههاى شیطانى است که از یک دیگر مىگیرند و به یک دیگر مىدهند.

همانا دشمنان خدا اگر بتوانند شما را از حق باز مىدارند ولى خدا شما را از آنان حفظ مىکند، پس تقواى خدا در پیش گیرید و زبانتان را جز به خبر مگشایید.

بپرهیزید از اینکه زبان به گفتار دروغ و بهتان و گناه و دشمنى بیالایید، زیرا اگر زبان خود را از آنچه خدا نمىپسندد و شما را از آن بازداشته حفظ کنید، نزد پروردگارتان برایتان بهتر خواهد بود تا آنکه زبان آلوده کنید، زیرا آلودن زبان به آنچه خدا را ناخوش آید و از آن باز داشته نزد خداى براى بنده هلاکت بار خواهد بود و مورد دشمنى خدا و کرى و کورى و گنگى در روز رستخیز است و چنانچه خداوند در باره منافقان فرموده:

 

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ «1»، و وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ «2»

.

بپرهیزید از اینکه دست به کارى بیالایید که خداوند از آن بازداشته است. خموشى در پیش گیرید مگر در آنچه پیرامون آخرت خداى بزرگ سودتان رساند و پاداشتان دهد.

تهلیل و تقدیس و تسبیح و ستایش خدا بسیار کنید و به درگاهش زارى کنید و به آنچه نزد اوست گرایش یابید از خیرى که هیچ کس نمىتواند آن را ارزیابى کند و به کنهش رسد.

زبان خود را از آنچه خدا بازداشته بر حذر بدارید و سخنان باطل مگویید که گویندهاش در آتش، جاودان خواهد بود، و ایشان همان کسانى هستند که بر این گونه سخنان بمیرند و به سوى خدا توبه نکنند و از آن دست نشویند.

بر شما باد دعا، چه مسلمانان در رسیدن به نیازهایشان نزد پروردگار وسیلهاى بهتر از دعا و گرایش به سوى خدا و زارى به درگاه او در اختیار ندارند. به هر آنچه خدا تشویقتان کرده گرایش یابید و در آنچه خدایتان به سوى آن خوانده پاسخش گویید تا رستگارى

______________________________

(1) «کرند، لالند، کورند، بنا بر این به راه نمىآیند» (سوره بقره/ آیه 18).

(2) «و رخصت نمىیابند تا پوزش خواهند» (سوره مرسلات/ آیه 36).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 31

یابید و از عذاب خدا نجات پیدا کنید. مبادا خود را شیفته چیزى کنید که خدا آن را بر شما حرام ساخته، پس هر آن کس که پرده حرمت الهى را در دنیا بدرد خداوند میان او و بهشت و نعمتها و لذّتهاى بهشتى و کرامت پیوسته و جاودان بهشتیان، مانع گردد.

بدانید چه بد مىاندیشد کسى که به نافرمانى خدا و ارتکاب گناه فکر مىکند و در پى لذّتهاى دنیوى است که از صاحبانش گسسته مىگردد و ترجیح مىدهد پرده حرمت الهى را بدرد و آن را بر نعمتهاى جاودان بهشتى و لذّات و ارجمندى بهشتیان رجحان مىدهد.

واى به حال آنها که چه تیره روز و بخت برگشته و بد حالند نزد خدایشان در روز رستخیز.

بخدا پناه برید از اینکه خداوند شما را براى ابد حفظ کند از آنکه نظیر آنها گردید و از اینکه شما را همچون ایشان بیازماید و براى ما و شما جز در پرتو او نیرویى نیست.

اى گروه رهیافته! تقواى خدا در پیش گیرید. اگر خدا نعمتى را که به شما داده کامل کند آن را به پایان نبرد مگر آنکه به شما همان رساند که به صالحان پیش از شما رسانده است.

شما را در جان و مالتان بیازماید، تا آنکه از دشمنان خدا آزار فراوان بشنوید و صبر در پیش گیرید و به خود هموار کنید، و تا جایى که خوارتان کنند و دشمنتان دارند و بر شما ستم ورزند و شما تحمّل کنید و در این راه خشنودى خدا و آخرت را جویید، تا جایى که در آزار دشمنان خدا خشم فرو خورید، و شما را در باره عقیده به حق دروغگو شمارند و دشمن دارند و با شما بر سر آن کینهتوزند و باید بر همه اینها شکیب ورزید، و مصداق این همه همان است که جبرئیل در کتاب خدا بر پیامبر شما نازل کرد آنجا که فرمود:

فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ

 

«1» و وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا «2»

.

هر آینه دروغگو شمردند رسولان را پیش از تو و آنان بر آن تکذیب و آزار، صبر

______________________________

(1) «پس همان گونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده» (سوره احقاف/ آیه 35).

(2) «و پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، ولى بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایى کردند» (سوره انعام/ آیه 34).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 32

کردند. به راستى پیغمبر خدا و رسولان پیش از وى تکذیب شدند و آزار کشیدند، و اگر شما را خوش آید فرمان خدا در باره آنها همان فرمانى است که در اصل آفرینش بدانها داد. آرى اصل آفرینش در برابر کفرى است که براى دیگران در علم خدا گذشته است و آنها را براى آن آفریده و در برابر آنهائى که در قرآن خود از آنها نام برده و فرموده:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ

 

«1»

. پس در این تدبّر کنید و آن را بپذیرید و ندانسته نگیرید، زیرا هر کس این مطلب و نظایر آن را که خداوند در کتابش فرض کرده- اعم از امر الهى و نهى او در ترک دین خدا و ارتکاب گناهان که مستوجب خشم الهى است- نادیده بگیرد، در آتش جهنم به روى افتد.

و فرمود: اى گروه رحمت شده و رستگار! همانا خداوند خیرى را که به شما داده به کمال رسانده است، و بدانید که در علم خدا و فرمانش چنین نیست که یکى از خلقش حکم دین را به هوس و سلیقه یا به نظر و قیاس دریافت کند. خدا قرآن فرود فرستاده و همه امور را در آن بیان داشته، و براى قرآن و آموختن آن گروهى مشخص ساخته، و براى آنان که خدا علم قرآن را به آنان سپرده روا نیست که به خواست و رأى و قیاس مفهوم، آن را تفسیر کنند زیرا خداوند آنها را در پرتو عملى که بدیشان سپرده و ویژه آنها ساخته بىنیازشان کرده و به آنان ارجمندى بخشیده است و اینها نیز همان اهل ذکر مىباشند که خدا به امّت فرمان داده از آنها پرسش کنند، و هم ایشانند که هر که از آنها پرسد با ملاحظه اینکه در علم خدا گذشته است که باید آنها را تصدیق کند و از آنها پیروى کند، او را بدرستى ره نمایند و از دانش قرآن به او بدهند آنقدر که به سوى خدا و همه راههاى حق ره یابد، و هم ایشانند که نباید از آنها و از پرسش از ایشان و علمى که خدا آنها را بدان گرامى داشته و نزد آنها سپرده روگردانند، مگر کسى که در علم خدا نگون بخت رقم خورده باشد، و ایشانند که از پرسش از اهل ذکر و از آنها که علم قرآن بدیشان بخشیده شده و نزد آنها نهاده شده و سؤال از ایشان واجب گشته روىگردانند. اینان همانهایى

______________________________

(1) «و آنان را پیشوایانى که به سوى آتش مىخوانند گردانیدیم» (سوره قصص/ آیه 41).

بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 33

هستند که به دلخواه و سلیقه و رأى و قیاس عمل کنند تا آنکه شیطان به درون آنها راه مىیابد، چه آنان اهل ایمان در علم قرآن را نزد خدا، کافر قلمداد کردهاند و گمراهان در علم قرآن را نزد خدا، مؤمن تلقّى کردهاند و بسیارى از امور حلال را حرام و بسیارى از امور حرام را حلال گردانیدهاند. این است اصل میوه هوى و هوس ایشان و حال آنکه رسول خدا پیش از مرگش به آنها سفارش کرده بود و آنها در برابر گفتند: پس از آنکه خداوند عزّ و جلّ رسول خدا را از ما ستاند بر ما رواست که بدان چه مردم خواهند عمل کنیم و اینک خداوند، پیامبر را از ما گرفته، پیامبرى که به ما سفارش کرده و فرمانمان داده، اگر چه خواست مردم مخالف نظر خدا و رسولش باشد.

کلینى، محمد بن یعقوب - آژیر، حمیدرضا، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، 1جلد، انتشارات سرور - قم، چاپ: اول، 1381ش.

 




تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 5:52 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 277

227- عمر بن اذینه گوید: مردى از سرفه زیاد بامام صادق علیه السّلام شکایت کرد و من حاضر بودم حضرت باو فرمود: مقدارى کاشم (زیره کوهى، و بگفته برخى همان «گل پر» است) در دستت بگیر و هموزن آن شکر بریز و آن دو را با هم بکوب، و یک تا دو روز بخور. ابن اذینه گوید: پس از این جریان من آن مرد را دیدم و او بمن گفت: من این دستور را یک بار عمل کردم و سرفهام بکلى زائل شد.

228- مردى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که موسى بن عمران علیه السّلام بپروردگار خود از سردى و رطوبت شکایت کرد، خداى تعالى باو دستور داد: هلیله و بلیله (ثمر درختى است هندى شبیه بهلیله و پوستش نازکتر از هلیله است) و أجلح را (که آنهم میوه درخت هندى است و چنانچه در آخر حدیث بیاید همان طریفل است) بگیر و آن را با عسل معجون ساز و بکار بند، سپس امام صادق علیه السّلام فرمود: أجلح همان است که پیش شما آن را طریفل مینامند.

229- اسماعیل بن حسن طبیب گوید: من بامام صادق علیه السّلام عرضکردم: من مرد عربى هستم و از طبابت سررشتهاى دارم و طبّ من نیز طبّ عربى است و در برابر طبابتم نیز مزدى نمیگیرم! فرمود: باکى نیست.

عرضکردم: ما رسممان این است که زخم و دمل را مىشکافیم و بوسیله آتش میسوزانیم؟ فرمود:

باکى نیست.

عرضکردم: ما دواجات رسمى مانند «اسمحیقون» و «غاریقون» به بیمار میدهیم؟ فرمود: باکى

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 278

نیست. (مجلسى (ره) گوید: ذکرى از اسمحیقون در کتابهاى طبى قدیم نیست و شاید تصحیف «اسطمخیقون» باشد).

عرضکردم: گاهى است که (در اثر مداواى ما) بیمار میمیرد؟ فرمود: اگر چه بمیرد. عرضکردم:

ما نبیذ (شراب خرما) به بیمار بدهیم؟ فرمود: در حرام شفائى نیست.

رسول خدا (ص) هنگامى بیمار شد عایشه گفت: شما بذات الجنب (سینه پهلو) دچار شدهاید؟

حضرت فرمود: من در نزد خدا گرامىتر از آنم که بسینه پهلو گرفتارم کند فرمود: پس دستور داد صبر تلخ در دهان آن حضرت چکاندند.

[جواز معالجه امراض خطرناک]

230- یونس بن یعقوب گوید: بامام صادق علیه السّلام عرضکردم: چه بسا انسان دوائى بخورد، و رگى را (در مورد جراحى) ببرد، و این عمل (خوردن دوا و یا بریدن رگ) گاهى سودمند افتد و گاهى منجر بقتل شود؟ (آیا با احتمال کشته شدن مداوا باین نحو جایز است؟) فرمود: ببرد، و بنوشد.

(یعنى آن کار را انجام دهد اگر چه احتمال مرگ بدهد).

231- حمزة بن طیار گوید: خدمت امام موسى بن جعفر علیه السّلام بودم آن حضرت دید که من آه و ناله میکنم، فرمود: چه ناراحتى دارى؟ عرضکردم: دندانم درد میکند، فرمود: خوب است حجامت کنى.

(حمزة گوید:) من حجامت کردم و درد دندانم آرام شد، جریان را باطلاع آن حضرت رساندم، حضرت فرمود: مردم بچیزى مداوا نکردهاند که بهتر باشد از یک شاخ حجامت یا یک شربت عسل، گوید: عرضکردم: قربانت گردم یک شربت عسل یعنى چه قدر؟ فرمود: یک انگشت- یا یک قاشق-.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 279

232- سلیمان بن جعفر جعفرى گوید: شنیدم از امام موسى بن جعفر علیه السّلام که فرمود:

دواى درد دندان این است که: یک دانه حنظل (هندوانه بو جهل) میگیرى و آن را پوست میکنى و روغنش را میگیرى پس اگر دندان را کرم خورده و توى آن خالى شده چند قطره از آن روغن در آن میچکانى و کمى هم در پنبهاى میریزى و در جاى کرم خوردگى میگذارى و سه شب متوالى این کار را میکنى و به پشت میخوابى.

و اگر کرمخوردگى ندارد و درد دندان از باد است دو قطره یا سه قطره از همان روغن در گوشى که سمت آن دندان است میچکانى (ان شاء اللَّه) باذن خدا دردش خوب مىشود.

گوید: و نیز شنیدم که براى درد دهان و خونریزى دندان و ضربان قلب و قرمزى داخل دهان میفرمود: حنظل تازه را که زرد شده باشد میگیرى و در قالبى از گل میگذارى (مجلسى (ره) گوید: یعنى خوب اطرافش را با گل میگیرى که وقتى روى آتش میگذارى پوستش نسوزد و سوراخ نشود) و سر آن را سوراخ میکنى و چاقوئى در آن فرو میبرى و آهسته آهسته اطرافش را با چاقو میتراشى آنگاه سرکه خرماى بسیار ترشى در آن میریزى سپس آن را روى آتش میگذارى تا آن سرکه خوب بجوشد، سپس شخص دردمند بمقدار سر ناخن از آن دوا بگیرد و بلثه و دهانش بمالد و با سرکه دهان را بشوید، و اگر بخواهد این دوا را از میان آن حنظل در شیشه و یا بستوئى هم بریزد مانعى ندارد، و هر زمان سرکه آن تمام شد دوباره سرکه تازه روى آن بریزد که هر چه این سرکه بیشتر کهنه شود نافعتر است ان شاء اللَّه.

233- عبد الرحمن بن سیابه گوید: بامام صادق علیه السّلام گفتم: قربانت گردم مردم میگویند:

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 280

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 280

نظر در علم نجوم جایز نیست و من این علم را دوست دارم پس راستى اگر به دینم ضرر میزند که من بچیزى که بدینم ضرر میزند نیازى ندارم، و اگر بدینم ضرر نمیزند بخدا من باین کار مایلم و نظر در آن را خوش دارم؟ فرمود: این طور که میگویند نیست، بدین تو ضرر نمیزند، سپس فرمود: شما در چیزى از علم نجوم نظر میکنید که بسیارش بدست نیاید و اندکش نیز سودى ندارد، شما تنها روى طالع ماه حساب میکنید، آنگاه فرمود:

آیا میدانى فاصله میان مشترى و زهره چند دقیقه است؟

گفتم: نه بخدا سوگند.

فرمود: آیا میدانى فاصله میان زهره و ماه چند دقیقه است؟

گفتم: نه.

فرمود: آیا میدانى فاصله میان خورشید و سنبله چند دقیقه است؟

گفتم: نه بخدا سوگند تا بحال از هیچ یک از منجمان نشنیدهام.

فرمود: آیا میدانى فاصله میان سنبله و لوح محفوظ چند دقیقه است؟

گفتم: نه بخدا تاکنون از هیچ منجمى نشنیدهام.

فرمود: میان هر یک از اینها شصت- یا هفتاد- دقیقه است- و تردید از عبد الرحمن راوى حدیث است- سپس فرمود: اى عبد الرحمن این حسابى است که اگر کسى آن را حساب کند و بحقیقتش پى ببرد یک دانه نى را که در میان نیزار باشد و شماره نىهائى را که در سمت راست و چپ آن است و شماره آنچه پشت سر آن نى و جلوى آن قرار دارد همه را مىفهمد تا بدان جا که حتى یک دانه از نىهاى آن نیزار بر او پوشیده نماند.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 281

[یکى از کلمات جامعه پیغمبر ص]

234- نضر بن قراوش جمال (شتردار) گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: که شترانى هستند که مبتلا بمرض جرب (گرى) هستند و من آنها را از ترس اینکه بحیوانات دیگر سرایت نکند از میان شتران دیگرى که دارم جدا میکنم؟ و گاهى هم براى چهارپایان سوت میزنم که آب بخورند؟

حضرت فرمود: مرد عربى نزد رسول خدا (ص) آمده گفت: (گاهى است که) من گوسفند و گاو و شترى را که گرى دارند ببهائى اندک (و قیمتى ارزان) بدست مىآورم ولى از ترس اینکه گرى آنها بسایر شتران و گوسفندانم سرایت کند از خریدن آنها نگرانى و ناراحتى دارم (و نمیخرم)؟

رسول خدا (ص) فرمود: اى مرد عرب اولین بار این مرض از کجا باین حیوان سرایت کرده؟

سپس رسول خدا (ص) فرمود: نه واگیره هست، و نه فال بد، و نه بوم، و نه شوم. (و شومى) و نه صفر (شرحش بیاید) و نه رضاع پس از گرفتن از شیر (که چنانچه زنى بچهاى را پس از دو سال شیر دهد حکم رضاع محقق نمیشود) و نه تعرب پس از هجرت (یعنى کسى که بمدینه هجرت کرد دیگر جایز نیست بحال چادرنشینى و عربیت برگردد و برخى آن را از گناهان کبیره دانستهاند) و نه روزه خاموشى و حرف نزدن یک روز تا شب (که در امتهاى گذشته جایز بوده) و نه طلاق پیش از نکاح (که تا هنوز زنى را نگرفته نمىتواند بگوید اگر فلان زن را گرفتم او طالق است) و نه آزاد کردن بندهاى پیش از تملک و خریدارى، و نه یتیمى پس از بلوغ (یعنى وقتى بچه یتیم بحد بلوغ رسید دیگر احکام دوران یتیمى از محجوریت تصرف در اموال و نصب ولى براى او و امثال آن از او برداشته مىشود).

شرح- در این جمله که حضرت (ص) فرمود: صفر نیست چند وجه گفته شده:

1- اعراب قدیم مىپنداشتهاند که در شکم مارى است بنام «صفر» که چون انسان گرسنه مىشود آن مار انسان را میگزد، و مقصود حضرت بیان موهوم بودن این عقیده و ابطال آن است.

2- مقصود ابطال نسىء است که عرب حرمت ماه محرم را که از ماههاى حرام بوده بماه صفر میانداختند و بدین ترتیب قتال در آن را جائز میدانستند.

3- مقصود نفى نحوست موهومى ماه صفر است که مردم این ماه را نحس میدانستند.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 282




تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 5:50 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

 

 

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 263

و برده بودم و خداى عز ذکره بوسیله محمد (ص) آزادم کرد! این است نسب و حسب من! رسول خدا (ص) فرمود: اى گروه قریش همانا حسب مرد دین او است و مردانگیش

 

اخلاق

او است، و اصل و نسبش عقل و خرد او است، خداى عز و جل فرموده: «اى مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و جماعتها و قبیلههایتان کردیم تا همدیگر را بشناسید (و گر نه) براستى که گرامیترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شما است» (سوره حجرات آیه 13) سپس رسول خدا (ص) بسلمان فرمود: هیچ کدامیک از اینها بر تو برترى و فضیلتى ندارند جز بتقوى (و ترس) از خداى عز و جل، و اگر تقواى تو بر آنها بچربد تو برتر از آنهائى.

204- محمد بن مسلم از امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود: هنگامى که على علیه السّلام بحکومت (ظاهرى) رسید بر فراز منبر رفت و خداى را حمد و ثنا فرمود سپس گفت: بخدا سوگند که من درهمى از بیت المال شما کم نکنم تا یک درخت خرمائى در شهر یثرب دارم و شما بنفسهاى خودتان رجوع کنید و صدق گفتار مرا از خودتان بپرسید و ببینید آیا من (چگونه ممکن است) از خودم باز گیرم و بشما بدهم! فرمود: در این حال عقیل برخاست و گفت: بخدا تو مرا با یک شخص سیاه در مدینه برابر و یکسان قرار دهى! فرمود: بنشین آیا جز تو در اینجا کسى نبود که سخن بگوید، و تو بر آن سیاه برترى و فضیلتى ندارى جز بسابقه در دین یا بتقوى و پرهیزکارى.

205- ابو عبیده از امام باقر علیه السّلام روایت کند که فرمود: رسول خدا (ص) بر کوه صفا ایستاده

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 264

و فرمود: اى بنى هاشم و اى بنى عبد المطلب، همانا من پیامبر خدایم بسوى شما، و مهربانم نسبت بشما، و همانا من در گرو عمل خود هستم و هر یک از شما هم در گرو عمل خود است، نگوئید که محمد از ما است و ما هم بدنبال او خواهیم بود (و همچنان که او ببهشت میرود ما هم که فامیل او هستیم ببهشت خواهیم رفت) به خدا سوگند دوست من نیست کسى نه از شما و نه از غیر شما اى فرزندان عبد المطلب جز مردمان با تقوى و پرهیزکاران.

هان (اى فرزندان عبد المطلب) چنان نباشد که من در روز قیامت ببینم شما را که دنیا را بر پشت خود بار کردهاید، و مردم دیگر را ببینم که آخرت را با خود آوردهاند هان که براستى من رفع عذر خود را میان خود و شما و میان خود و خداى عز و جل در باره شما کردم (و آنچه شرط بلاغ بود با شما گفتم)

206- زرارة از امام باقر علیه السّلام روایت کند که فرمود: من در خواب دیدم گویا بر سر کوهى هستم و مردم از هر سو بدان بالا روند تا چون جمع انبوهى شدند آن کوه بسوى آسمان بالا رفت و مردم یکایک از اطراف آن فرو میریختند تا اینکه بجز گروه اندکى کسى بجاى نماند، و این کار را پنج بار کرد و در هر مرتبه همان مردم فرو میریختند و آن گروه اندک مىماندند، و بدان که قیس بن عبد اللَّه بن عجلان در زمره این گروه اندک (بجاى مانده) بود. (قیس بن عبد اللَّه ظاهرا یکى از اصحاب آن حضرت بوده است اگر چه اسمى از او در کتب رجال نیست).

زرارة گوید: پس از این خواب حضرت حدود پنج سال (و در نسخهاى دو سال) بیشتر درنگ نکرد که از دنیا رفت.

207- ابو بصیر گوید: شنیدم از امام صادق علیه

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 265

مدینه خوابى دید بدو گفتند: بمدینه برو و بجنازه امام باقر علیه السّلام نماز بخوان که فرشتگان او را در بقیع غسل میدهند، آن مرد بمدینه آمد دید امام باقر علیه السّلام از دنیا رفته است.

شرح- گویا چنین خوابى دیده و یا خوابى بود که باین نحو برایش تعبیر کردهاند، و آن مرد پس از اینکه بمدینه آمده دید که خوابش درست است.

208- خالد از پدرش از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت فرمود: گفتار خداى تعالى «و بودید شما لب پرتگاه دوزخ پس خداوند شما را «بوسیله محمد» از آن نجات داد» بهمین نحو بخدا سوگند جبرئیل آن را بر محمد (ص) نازل کرد.

توضیح- ما در این گونه روایاتى که اشعار بر تحریف دارند بحثى اجمالى در ترجمه اصول کافى (ج 4 ص 440- 441) کردهایم و مقصود از امثال این حدیث را از زبان مرحوم فیض (ره) و دیگران ذکر نمودهایم که بد نیست براى اطلاع بیشترى بدان جا رجوع کنید.

[تأویل بعض آیات]

209- یونس بن ظبیان از امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود: این آیه را

لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ (سوره آل عمران آیه 29) بهمین نحو بخوان.

210- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کند (که این آیه را باین نحو فرمود:): «و اگر بر آنها مقرر داشته بودیم که خودتان را بکشید [و بخوبى تسلیم امام گردید] یا از دیار خویش بیرون شوید [براى رضاى امام] جز اندکیشان چنین نمیکردند، و اگر براستى [مخالفان] انجام میدادند آنچه را که بدان پندشان میدهند براى آنها بهتر بود و استوارتر بود» (سوره نساء آیه 66).

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 266

و در این آیه (این طور فرمود): «سپس ملالى نیابند در دل خود از آنچه حکم کردهاى [در مورد فرمان امام و والى] و بخوبى [طاعت خدا را] گردن نهند» (سوره نساء آیه 65).

211- ابو جنادة از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام روایت کند که در گفتار خداى عز و جل (در آیه ذیل چنین فرمود): «اینانند کسانى که خدا میداند در دلهایشان چیست، پس تو از آنها درگذر [که براستى سرنوشت شقاوت بر ایشان گذشته و عذاب براى آنها پیش بینى شده] و با آنها در باره خودشان سخنى رسا بگوى» (سوره نساء آیه 63).

212- برید بن معاویه گوید: امام باقر علیه السّلام (این آیه را این طور) خواند: «خدا را فرمان برید و پیغمبر و کارداران خویش را فرمان برید و اگر از اختلاف در چیزى بترسید آن را بخدا و رسول و به کارداران خویش برگردانید» (سوره نساء آیه 59) سپس فرمود: چگونه خداوند دستور بفرمانبردارى آنها دهد و از آن طرف اجازه دهد در اختلاف و نزاع آنها، و این دستور را بکسانى داده که به همانها دستور ذیل را داده: «از خداى و رسول فرمانبردارى کنید ...».

* (داستان قوم صالح پیغمبر ع)*

213- ابو حمزه از امام باقر علیه السّلام روایت کند که فرمود: رسول خدا (ص) از جبرئیل علیه السّلام پرسید:

هلاکت قوم صالح چگونه بود؟ عرضکرد: اى محمد حضرت صالح هنگامى بسوى قوم خود مبعوث شد که

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 267

شانزده سال داشت و آنقدر در میان آنها ماند که صد و بیست سال از عمرش گذشت و در طول این مدت دعوتش را بخیر و خوبى اجابت نکردند.

و آنها هفتاد بت داشتند که در برابر خداى عز و جل آنها را پرستش میکردند، همین که صالح این موضوع را مشاهده کرد بآنها فرمود: اى مردم من شانزده ساله بودم که بسوى شما مبعوث شدم و اکنون صد و بیست سال از عمر من میگذرد (و شما در این مدت طولانى دعوت مرا نپذیرفتید) اکنون یکى از دو کار را بشما پیشنهاد میکنم: یا اگر مایلید شما از من بخواهید تا من از خداى خود درخواست کنم که هر چه خواهید همین ساعت خواسته شما را انجام دهد، و یا اگر مایلید من از خدایان شما چیزى بخواهم پس اگر خدایان شما خواسته مرا دادند من از میان شما میروم زیرا هم من شما را خسته کردم و هم شما مرا خسته کردید؟

گفتند: براستى که اى صالح سخن از روى انصاف کردى، پس روزى را وعده گذاردند که در آن روز همگى بجائى بروند تا این کار را انجام دهند، و چون روز موعود شد بتهاى خود را بر دوش گرفته آوردند و سپس خوراک و نوشیدنى آوردند و چون از خوردن و آشامیدن فراغت جستند صالح را پیش خوانده گفتند:

اى صالح تو درخواست کن. صالح بت بزرگ آنها را نشان داده فرمود: نام این بت چیست؟

گفتند: فلان.

صالح بدان بت فرمود: اى فلان پاسخ مرا بده! آن بت جوابى نداد.

صالح فرمود: چرا پاسخ نمىدهد؟ گفتند: آن دیگرى را بخوان! صالح هر یک را بنام صدا زد و هیچ کدام پاسخى ندادند، قوم صالح که چنان دیدند رو به بتان کرده گفتند: چرا پاسخ صالح را نمیدهید؟ باز هم جوابى ندادند.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 268

از این رو بصالح گفتند: ساعتى از ما دور شو و ما را با خدایانمان واگذار، سپس فرشها و بساط خود را برچیدند و جامهها را از تن بدور کردند و روى خاکها غلطیدند و خاک بر سر ریخته بدانها گفتند: اگر امروز پاسخ صالح را ندهید رسوا خواهید شد! آنگاه صالح را پیش خوانده گفتند: اکنون آنها را بخوان، صالح صداى آنها زد ولى باز هم جوابى ندادند، پس رو بآنها کرده فرمود: اى مردم ظهر شد و این خدایان شما پاسخى بمن ندادند اکنون از من بخواهید تا من خداى خود را بخوانم و هم اکنون بلادرنگ بشما پاسخ دهد! هفتاد نفر از بزرگان و سران آنها سخن حضرت صالح را قبول کرده پیش آمدند و گفتند: اى صالح ما از تو درخواستى میکنیم و اگر دیدیم پروردگار تو پاسخت را داد (و خواسته ما را انجام داد) از تو پیروى میکنیم و دعوتت را مىپذیریم و همه مردم این آبادى نیز با تو بیعت خواهند کرد! صالح فرمود: هر چه میخواهید از من بخواهید، گفتند: ما را بنزد این کوه ببر- و اشاره بکوهى که در نزدیکى آنها بود کردند- حضرت صالح با آنها بپاى آن کوه رفتند، گفتند: اى صالح از پروردگار خود بخواه در همین ساعت یک شتر ماده قرمز گلى رنگ پر کرکى که ده ماه از عمرش گذشته باشد و میان دو پهلویش یک میل راه باشد از این کوه براى ما بیرون آورد.

صالح فرمود: چیزى خواستید که انجام آن براى من خیلى گران و بزرگ است ولى براى پروردگار عز و جل آسانست، سپس آن را از خداى تعالى درخواست کرد بناگاه کوه از هم شکافت و صداى مهیبى کرد که نزدیک بود هوش از سر آنها بپرد، آنگاه تکان سختى خورد مانند زنى که درد زائیدن او را گرفته باشد، و بلادرنگ سر آن شتر از آن شکاف بیرون آمد و هنوز همه گردنش بیرون نیامده بود که

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 269

شروع به نشخوار کردن نمود، آنگاه باقى بدن آن شتر بیرون آمده سر پا ایستاد.

مردم که این معجزه را دیدند گفتند: اى صالح چه زود پروردگار تو خواستهات را انجام داد اکنون از پروردگار خود بخواه که بچه این ماده شتر را هم بیرون آورد، صالح از خداى عز و جل درخواست کرد، و ناگاه دیدند که شتر کره خود را بیرون انداخت، و آن بچه بدور مادرش شروع بچرخیدن و جنبش کرد.

صالح بدانها فرمود: آیا چیز دیگرى هم مانده که بخواهید؟ گفتند: نه، بیا تا با هم پیش مردم خود برویم تا ما گزارش آنچه را دیدهایم بدانها بدهیم و آنها بتو ایمان آورند، اینها برگشتند و هنوز بمردم خود نرسیده بودند که شصت و چهار نفرشان مرتد شده و گفتند: این که ما دیدیم سحر و جادو و دروغ بود.

پس بسوى بقیه مردم آمدند و آن شش نفر باقى مانده (که مرتد نشده بودند) گفتند: حق بود، و ما بقى همه گفتند: سحر و جادو و دروغ بود.

امام علیه السّلام فرمود: بهمین وضع بشهر بازگشتند، و پس از آن یک نفر از آن شش تن نیز بتردید افتاده (و مرتد شد) و همان یکنفر جزء کسانى بود که شتر را پى کردند.

ابن محبوب گوید: من این حدیث را براى مردى از اصحاب خود گفتم که نامش سعید بن یزید بود و او بمن خبر داد که آن کوهى را که شتر از آن بیرون آمد در شام دیده است، و گفت: من جاى پهلوى آن شتر را که در کوه مانده است دیدم و اکنون نیز جاى پهلوى آن شتر در کوه موجود است، و کوه دیگرى در آن سو قرار دارد که فاصله میان آن دو بقدر یک میل است.

214- ابو بصیر گوید از امام صادق علیه السّلام (تفسیر این آیات را) پرسیدم: «ثمودیان بیم دهندگان

 

السّلام که میفرمود: مردى در فاصله چند میلى

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 265

مدینه خوابى دید بدو گفتند: بمدینه برو و بجنازه امام باقر علیه السّلام نماز بخوان که فرشتگان او را در بقیع غسل میدهند، آن مرد بمدینه آمد دید امام باقر علیه السّلام از دنیا رفته است.

شرح- گویا چنین خوابى دیده و یا خوابى بود که باین نحو برایش تعبیر کردهاند، و آن مرد پس از اینکه بمدینه آمده دید که خوابش درست است.

208- خالد از پدرش از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که حضرت فرمود: گفتار خداى تعالى «و بودید شما لب پرتگاه دوزخ پس خداوند شما را «بوسیله محمد» از آن نجات داد» بهمین نحو بخدا سوگند جبرئیل آن را بر محمد (ص) نازل کرد.

توضیح- ما در این گونه روایاتى که اشعار بر تحریف دارند بحثى اجمالى در ترجمه اصول کافى (ج 4 ص 440- 441) کردهایم و مقصود از امثال این حدیث را از زبان مرحوم فیض (ره) و دیگران ذکر نمودهایم که بد نیست براى اطلاع بیشترى بدان جا رجوع کنید.

[تأویل بعض آیات]

209- یونس بن ظبیان از امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود: این آیه را

لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ (سوره آل عمران آیه 29) بهمین نحو بخوان.

210- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کند (که این آیه را باین نحو فرمود:): «و اگر بر آنها مقرر داشته بودیم که خودتان را بکشید [و بخوبى تسلیم امام گردید] یا از دیار خویش بیرون شوید [براى رضاى امام] جز اندکیشان چنین نمیکردند، و اگر براستى [مخالفان] انجام میدادند آنچه را که بدان پندشان میدهند براى آنها بهتر بود و استوارتر بود» (سوره نساء آیه 66).

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 266

و در این آیه (این طور فرمود): «سپس ملالى نیابند در دل خود از آنچه حکم کردهاى [در مورد فرمان امام و والى] و بخوبى [طاعت خدا را] گردن نهند» (سوره نساء آیه 65).

211- ابو جنادة از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام روایت کند که در گفتار خداى عز و جل (در آیه ذیل چنین فرمود): «اینانند کسانى که خدا میداند در دلهایشان چیست، پس تو از آنها درگذر [که براستى سرنوشت شقاوت بر ایشان گذشته و عذاب براى آنها پیش بینى شده] و با آنها در باره خودشان سخنى رسا بگوى» (سوره نساء آیه 63).

212- برید بن معاویه گوید: امام باقر علیه السّلام (این آیه را این طور) خواند: «خدا را فرمان برید و پیغمبر و کارداران خویش را فرمان برید و اگر از اختلاف در چیزى بترسید آن را بخدا و رسول و به کارداران خویش برگردانید» (سوره نساء آیه 59) سپس فرمود: چگونه خداوند دستور بفرمانبردارى آنها دهد و از آن طرف اجازه دهد در اختلاف و نزاع آنها، و این دستور را بکسانى داده که به همانها دستور ذیل را داده: «از خداى و رسول فرمانبردارى کنید ...».

* (داستان قوم صالح پیغمبر ع)*

213- ابو حمزه از امام باقر علیه السّلام روایت کند که فرمود: رسول خدا (ص) از جبرئیل علیه السّلام پرسید:

هلاکت قوم صالح چگونه بود؟ عرضکرد: اى محمد حضرت صالح هنگامى بسوى قوم خود مبعوث شد که

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 267

شانزده سال داشت و آنقدر در میان آنها ماند که صد و بیست سال از عمرش گذشت و در طول این مدت دعوتش را بخیر و خوبى اجابت نکردند.

و آنها هفتاد بت داشتند که در برابر خداى عز و جل آنها را پرستش میکردند، همین که صالح این موضوع را مشاهده کرد بآنها فرمود: اى مردم من شانزده ساله بودم که بسوى شما مبعوث شدم و اکنون صد و بیست سال از عمر من میگذرد (و شما در این مدت طولانى دعوت مرا نپذیرفتید) اکنون یکى از دو کار را بشما پیشنهاد میکنم: یا اگر مایلید شما از من بخواهید تا من از خداى خود درخواست کنم که هر چه خواهید همین ساعت خواسته شما را انجام دهد، و یا اگر مایلید من از خدایان شما چیزى بخواهم پس اگر خدایان شما خواسته مرا دادند من از میان شما میروم زیرا هم من شما را خسته کردم و هم شما مرا خسته کردید؟

گفتند: براستى که اى صالح سخن از روى انصاف کردى، پس روزى را وعده گذاردند که در آن روز همگى بجائى بروند تا این کار را انجام دهند، و چون روز موعود شد بتهاى خود را بر دوش گرفته آوردند و سپس خوراک و نوشیدنى آوردند و چون از خوردن و آشامیدن فراغت جستند صالح را پیش خوانده گفتند:

اى صالح تو درخواست کن. صالح بت بزرگ آنها را نشان داده فرمود: نام این بت چیست؟

گفتند: فلان.

صالح بدان بت فرمود: اى فلان پاسخ مرا بده! آن بت جوابى نداد.

صالح فرمود: چرا پاسخ نمىدهد؟ گفتند: آن دیگرى را بخوان! صالح هر یک را بنام صدا زد و هیچ کدام پاسخى ندادند، قوم صالح که چنان دیدند رو به بتان کرده گفتند: چرا پاسخ صالح را نمیدهید؟ باز هم جوابى ندادند.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 268

از این رو بصالح گفتند: ساعتى از ما دور شو و ما را با خدایانمان واگذار، سپس فرشها و بساط خود را برچیدند و جامهها را از تن بدور کردند و روى خاکها غلطیدند و خاک بر سر ریخته بدانها گفتند: اگر امروز پاسخ صالح را ندهید رسوا خواهید شد! آنگاه صالح را پیش خوانده گفتند: اکنون آنها را بخوان، صالح صداى آنها زد ولى باز هم جوابى ندادند، پس رو بآنها کرده فرمود: اى مردم ظهر شد و این خدایان شما پاسخى بمن ندادند اکنون از من بخواهید تا من خداى خود را بخوانم و هم اکنون بلادرنگ بشما پاسخ دهد! هفتاد نفر از بزرگان و سران آنها سخن حضرت صالح را قبول کرده پیش آمدند و گفتند: اى صالح ما از تو درخواستى میکنیم و اگر دیدیم پروردگار تو پاسخت را داد (و خواسته ما را انجام داد) از تو پیروى میکنیم و دعوتت را مىپذیریم و همه مردم این آبادى نیز با تو بیعت خواهند کرد! صالح فرمود: هر چه میخواهید از من بخواهید، گفتند: ما را بنزد این کوه ببر- و اشاره بکوهى که در نزدیکى آنها بود کردند- حضرت صالح با آنها بپاى آن کوه رفتند، گفتند: اى صالح از پروردگار خود بخواه در همین ساعت یک شتر ماده قرمز گلى رنگ پر کرکى که ده ماه از عمرش گذشته باشد و میان دو پهلویش یک میل راه باشد از این کوه براى ما بیرون آورد.

صالح فرمود: چیزى خواستید که انجام آن براى من خیلى گران و بزرگ است ولى براى پروردگار عز و جل آسانست، سپس آن را از خداى تعالى درخواست کرد بناگاه کوه از هم شکافت و صداى مهیبى کرد که نزدیک بود هوش از سر آنها بپرد، آنگاه تکان سختى خورد مانند زنى که درد زائیدن او را گرفته باشد، و بلادرنگ سر آن شتر از آن شکاف بیرون آمد و هنوز همه گردنش بیرون نیامده بود که

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 269

شروع به نشخوار کردن نمود، آنگاه باقى بدن آن شتر بیرون آمده سر پا ایستاد.

مردم که این معجزه را دیدند گفتند: اى صالح چه زود پروردگار تو خواستهات را انجام داد اکنون از پروردگار خود بخواه که بچه این ماده شتر را هم بیرون آورد، صالح از خداى عز و جل درخواست کرد، و ناگاه دیدند که شتر کره خود را بیرون انداخت، و آن بچه بدور مادرش شروع بچرخیدن و جنبش کرد.

صالح بدانها فرمود: آیا چیز دیگرى هم مانده که بخواهید؟ گفتند: نه، بیا تا با هم پیش مردم خود برویم تا ما گزارش آنچه را دیدهایم بدانها بدهیم و آنها بتو ایمان آورند، اینها برگشتند و هنوز بمردم خود نرسیده بودند که شصت و چهار نفرشان مرتد شده و گفتند: این که ما دیدیم سحر و جادو و دروغ بود.

پس بسوى بقیه مردم آمدند و آن شش نفر باقى مانده (که مرتد نشده بودند) گفتند: حق بود، و ما بقى همه گفتند: سحر و جادو و دروغ بود.

امام علیه السّلام فرمود: بهمین وضع بشهر بازگشتند، و پس از آن یک نفر از آن شش تن نیز بتردید افتاده (و مرتد شد) و همان یکنفر جزء کسانى بود که شتر را پى کردند.

ابن محبوب گوید: من این حدیث را براى مردى از اصحاب خود گفتم که نامش سعید بن یزید بود و او بمن خبر داد که آن کوهى را که شتر از آن بیرون آمد در شام دیده است، و گفت: من جاى پهلوى آن شتر را که در کوه مانده است دیدم و اکنون نیز جاى پهلوى آن شتر در کوه موجود است، و کوه دیگرى در آن سو قرار دارد که فاصله میان آن دو بقدر یک میل است.

214- ابو بصیر گوید از امام صادق علیه السّلام (تفسیر این آیات را) پرسیدم: «ثمودیان بیم دهندگان

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 281

[یکى از کلمات جامعه پیغمبر ص]

234- نضر بن قراوش جمال (شتردار) گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: که شترانى هستند که مبتلا بمرض جرب (گرى) هستند و من آنها را از ترس اینکه بحیوانات دیگر سرایت نکند از میان شتران دیگرى که دارم جدا میکنم؟ و گاهى هم براى چهارپایان سوت میزنم که آب بخورند؟

حضرت فرمود: مرد عربى نزد رسول خدا (ص) آمده گفت: (گاهى است که) من گوسفند و گاو و شترى را که گرى دارند ببهائى اندک (و قیمتى ارزان) بدست مىآورم ولى از ترس اینکه گرى آنها بسایر شتران و گوسفندانم سرایت کند از خریدن آنها نگرانى و ناراحتى دارم (و نمیخرم)؟

رسول خدا (ص) فرمود: اى مرد عرب اولین بار این مرض از کجا باین حیوان سرایت کرده؟

سپس رسول خدا (ص) فرمود: نه واگیره هست، و نه فال بد، و نه بوم، و نه شوم. (و شومى) و نه صفر (شرحش بیاید) و نه رضاع پس از گرفتن از شیر (که چنانچه زنى بچهاى را پس از دو سال شیر دهد حکم رضاع محقق نمیشود) و نه تعرب پس از هجرت (یعنى کسى که بمدینه هجرت کرد دیگر جایز نیست بحال چادرنشینى و عربیت برگردد و برخى آن را از گناهان کبیره دانستهاند) و نه روزه خاموشى و حرف نزدن یک روز تا شب (که در امتهاى گذشته جایز بوده) و نه طلاق پیش از نکاح (که تا هنوز زنى را نگرفته نمىتواند بگوید اگر فلان زن را گرفتم او طالق است) و نه آزاد کردن بندهاى پیش از تملک و خریدارى، و نه یتیمى پس از بلوغ (یعنى وقتى بچه یتیم بحد بلوغ رسید دیگر احکام دوران یتیمى از محجوریت تصرف در اموال و نصب ولى براى او و امثال آن از او برداشته مىشود).

شرح- در این جمله که حضرت (ص) فرمود: صفر نیست چند وجه گفته شده:

1- اعراب قدیم مىپنداشتهاند که در شکم مارى است بنام «صفر» که چون انسان گرسنه مىشود آن مار انسان را میگزد، و مقصود حضرت بیان موهوم بودن این عقیده و ابطال آن است.

2- مقصود ابطال نسىء است که عرب حرمت ماه محرم را که از ماههاى حرام بوده بماه صفر میانداختند و بدین ترتیب قتال در آن را جائز میدانستند.

3- مقصود نفى نحوست موهومى ماه صفر است که مردم این ماه را نحس میدانستند.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 282

235- عمرو بن حریث گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: فال بد زدن بر طبق همان چیزى است که پیش خود بر آن فال زدهاى اگر آسان بگیرى آسان گذرد و اگر سخت بگیرى سخت بگذرد، و اگر (اعتنا نکنى و) چیزى بدل نگیرى چیزى نیست.

شرح- مقصود این است که فال زدن چیز موهومى است و حقیقتى ندارد، و این بستگى بروحیه شخص دارد که اگر آدم خرافى باشد فال بد زدن براى خودش ایجاد ناراحتى مىکند و گر نه واقعیتى ندارد.

236- امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: کفاره فال بد زدن همان توکل بخدا است.

شرح- مجلسى (ره) در شرح این کلام رسول خدا (ص) دو احتمال ذکر کرده:

1- چون فال بد زدن در اسلام گناهى محسوب شده پس توکل کردن بر خدا کفاره آن گناه است.

2- توکل بر خدا بدفالى را بىاثر مىکند چنانچه کفاره اثر گناه را برمیدارد و آن را جبران میکند.

[داستان فراریان از طاعون]

237- این حدیث را برخى از امام صادق علیه السّلام و برخى از امام باقر علیه السّلام روایت کردهاند که در تفسیر گفتار خداى عز و جل (که فرماید): «آیا ندیدى (و نشنیدى داستان) آنان را که از بیم مرگ از دیار خویش بیرون شدند و هزاران نفر بودند، پس خداوند بدانها گفت: بمیرید، آنگاه زندهشان کرد» (سوره بقره آیه 243) آن حضرت فرمود: اینان مردم یکى از شهرهاى شام بودند و عددشان هفتاد هزار نفر بود که در فصول مختلف هر فصلى طاعون در آنها آمد و بمجرد اینکه احساس میکردند طاعون آمد توانگران که نیرو و قدرتى داشتند از شهر خارج میشدند، و مستمندان روى ناتوانى و فقرى که دچار بودند در آنجا میماندند و بدین جهت بیشتر همانهائى که مانده بودند میمردند، و مرگ و میر آنهائى که

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 283

بیرون رفته بودند کمتر بود.

از این رو آنها که بیرون میرفتند میگفتند: راستى اگر ما در شهر مانده بودیم مرگ و میر در ما زیاد بود، و آنان که مانده بودند میگفتند: براستى اگر ما هم بیرون میرفتیم افراد کمترى از ما میمرد، و بهمین جهت تصمیم گرفتند که چون این بار طاعون آمد بمحض اینکه احساس آن را کردند همگى یکباره از شهر بیرون روند و بهمین تصمیم عمل کرده بمجرد اینکه این بار احساس کردند که طاعون آمده از شهر خارج شده و از ترس مرگ از طاعون فرار کردند. و چندى که خدا میخواست در شهرها گردش کردند.

تا اینکه بشهر ویرانى برخوردند که ساکنین آن، شهر مزبور را رها کرده و طاعون آنها را از بین برده بود، بدان جا که رسیدند فرود آمدند و چون بارهاى خود را گشودند و آرامش یافتند خداى عز و جل بدانها فرمود: همهتان بمیرید. آنها همگى در همان ساعت مردند و استخوانهاى کهنه آنها آشکار شد، و اینها در سر راه عبور کاروانیان بودند، مردم رهگذر استخوانهاى آنها را از کنار راه دور کرده و همه را در یک جا جمع کردند.

پس یکى از پیغمبران بنى اسرائیل بنام حزقیل از آنجا گذشت و چون آن استخوانها را دید گریست و اشگش جارى شده گفت: پروردگارا اگر بخواهى اینها را هم اکنون زنده میکنى چنانچه آنها را میراندى تا شهرهایت را آباد کنند و از بندگانت فرزند آرند و بهمراه سایر خلق تو که پرستشت کنند تو را پرستش کنند! خداى تعالى باو وحى فرمود: آیا دوست دارى که آنها زنده شوند؟ عرض کرد: آرى پروردگارا آنها را زنده کن، خداى عز و جل بدو وحى فرمود که چنین و چنان بگو، او نیز همان را که خداى عز و جل باو دستور داده بود بر زبان جارى کرد- امام صادق علیه السّلام فرمود:

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 284

 




تاریخ : چهارشنبه 90/9/16 | 3:38 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی




تاریخ : سه شنبه 90/4/28 | 1:33 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

   

اخلاق خوش و عبادت

امام حسین علیه السلام:

اَلخُلقُ الحَسَنُ عِبادَةٌ؛

خوش اخلاقى عبادت است.

(کنزالعمال، ج13، ص151، ح36472)

2- خوش اخلاقی زینت اسلام

امام صادق علیه السلام:

إنَّ مِمّا یُزَیِّنُ السلامَ الخلاقُ الحَسَنَةُ فیما بَینَ النّاسِ؛

خوش اخلاقى در بین مردم زینت اسلام است.

(کنزالعمال، ج10، ص143، ح28731)

3- زندگی گوارا با اخلاق

امام على علیه السلام:

مَن حَسُنَت خَلیقَتُهُ طابَت عِشرَتُهُ؛

هر کس خوش اخلاق باشد، زندگى اش پاکیزه و گوارا مى گردد.

(نهج البلاغه، خطبه 184)

4- آبادی شهرها در گرو اخلاق نیک

امام صادق علیه السلام:

اَلبِّرُ وَحُسنُ الخُلقِ یَعمُرانِ الدِّیارَ وَیَزیدانِ فِى العمارِ؛

نیکى و خوش اخلاقى، شهرها را آباد و عمرها را زیاد مى کند.

(التوحید، ص 63)

5- الفت با دوستان

امام على علیه السلام:

حُسنُ الخلاقِ یُدِّرُ الرزاقَ وَیونِسَ الرِّفاقَ؛

خوش اخلاقى روزى ها را زیاد مى کند و میان دوستان انس و الفت پدید مى آورد.

(نهج الفصاحه، ح 781)

6- ورود به بهشت

پیامبر صلى الله علیه و آله:

حَسِّنوا أَخلاقَکُم وَ الطُفوا بِجیرانِکُم وَأکرِموا نِساءَ کُم تَدخُلُوا الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ؛

اخلاق خود را نیکو کنید و با همسایگان خود مهربان باشید و زنان خود را گرامى بدارید تا بى حساب وارد بهشت شوید.

(التوحید، ص 127)

7- راه لذت بردن از کارهای نیک

امام على علیه السلام:

عَوِّد نَفسَکَ الجَمیلَ فَبِاعتیادِکَ إِیّاهُ یَعودُ لَذیذا؛

خودت را به کارهاى زیبا (خدا پسندانه) عادت بده که اگر به آنها عادت کنى برایت لذت بخش مى شوند.

(نهج البلاغه، خطبه 178)

8- خوش اخلاق هم رتبه روزه دار

امام على علیه السلام:

رَوِّضوا أَنفُسَکُم عَلَى الخلاقِ الحَسَنَةِ فَإِنَّ العَبدَ المُؤمِنَ یَبلُغُ بِحُسنِ خُلقِهِ دَرَجَةَ الصّائِمِ القائِمِ؛

خودتان را بر خوش اخلاقى تمرین و ریاضت دهید، زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقى خود به درجه روزه گیر شب زنده دار مى رسد.

(نهج البلاغه، خطبه 91)

9- معنای خوش اخلاقی

امام صادق علیه السلام:

لَمّا سُئِلَ عَن حَدِّ حُسنِ الخُلقِ: تُلَیِّنُ جانِبَکَ وَتُطَیِّبُ کَلامَکَ وَتَلقى أخاکَ بِبِشرٍ حَسَنٍ؛

در پاسخ به پرسش از معناى خوش اخلاقى فرمودند: نرمخو و مهربان باشى، گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویى برخورد کنى.

(غررالحکم، ج2، ص451، ح3260)

10- بهترین افراد

پیامبر صلى الله علیه و آله:

أَلا اُنَبِّئُکُم بِخیارِکُم؟ قالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه . قالَ: أَحسَنُکُم أخلاقا المُوَطِّئون اَکنافا، الَّذینَ یَألِفونَ ویُؤلَفونَ؛

آیا شما را از بهترین افرادتان خبر ندهم؟ عرض کردند: چرا، اى رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترین شما، آنان که نرمخو و بى آزارند، با دیگران انس میگیرند و دیگران نیز با آنان انس و الفت مى گیرند.

(غررالحکم، ج6، ص441، ح10926)

11- اخلاق کلید خیر و شر

امام صادق علیه السلام:

اِعْلَمى اَنَّ الشّابَّ الحَسَنَ الخُلقِ مِفْتاحٌ لِلْخَیْرِ مِغْلاقٌ لِلشَّرِّ وَ اَنَّ الشّابَّ الشَّحیحَ الْخُلقِ مِغْلاقٌ لِلْخَیْرِ مِفتاحٌ لِلشَّرِّ؛

آگاه باش که جوان خوش اخلاق، کلید خیر و قفل شر است و جوان بداخلاق قفل خیر و کلید شر است.

(امالى طوسى، ص 302، ح 598)

12- بداخلاقی و ناتوانی

پیامبر صلى الله علیه و آله:

مَن ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ وَ مَن کَبُرَ هَمُّهُ سَقُمَ بَدَنُهُ؛

هر کس بد اخلاق باشد، خودش را عذاب مى دهد و هر کس غم و غصه اش زیاد شود، تنش رنجور مى گردد.

(نهج الفصاحه، ح 3002)

13- رسیدن به آرزوها

امام على علیه السلام:

وُصولُ المَرءِ اِلى کُلِّ ما یَبتَغیهِ مِن طیبِ عَیشِهِ وَ اَمنِ سِربِهِ وَ سَعَةِ رِزقِهِ بِحُسنِ نیَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلقِهِ؛

انسان، با نیّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنیت محیط و روزى زیاد، دست مى یابد.

(غررالحکم، ح 10141)

 




تاریخ : سه شنبه 90/4/28 | 1:32 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

14- هدف از بعثت

پیامبر صلى الله علیه و آله:

اِنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الخلاقِ؛

من تنها برانگیخته شده ام تا اخلاق بزرگوارانه را به کمال رسانم.

(بحارالأنوار، ج 71، ص 382)

15- رفتار پیامبرانه

کانَ صلى الله علیه و آله ... لا یَحسَبُ اَحَدٌ مِن جُلَسائِهِ اَنَّ اَحَدا اَکرَمُ عَلَیهِ مِنهُ؛

پیامبر صلى الله علیه و آله چنان با هم نشینان رفتار مى نمودند که هیچ یک از آنان گمان نمى کرد کسى نزد آن حضرت از وى گرامى تر باشد.

(عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 284)

16- خوش اخلاقی ثمره صله رحم

امام صادق علیه السلام:

صِلَةُ الرحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسمِحُ الکَفَّ وَتُطیبُ النَّفسَ وَتَزیدُ فِى الرِّزقِ وَتُنسِئُ فِى الجَلِ؛

صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاکیزه جان مى نماید و روزى را زیاد مى کند و مرگ را به تأخیر مى اندازد.

(کافى، ج 2، ص 151، ح 6)

17- عمر زیاد با اخلاق خوش

پیامبر صلى الله علیه و آله:

صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسنُ الخُلقِ وَ حُسنُ الجَوارِ یَعمُرانِ الدّیارَ وَ یَزیدانَ فِى العمارِ؛

صله رحم، خوش اخلاقى و خوش همسایگى، شهرها را آباد و عمرها را زیاد مى کند.

(نهج الفصاحه، ح 1839)

18- خانه ای در بالای بهشت

پیامبر صلى الله علیه و آله:

اَنا زَعیمٌ بِبَیتٍ فى رَبَضِ الجَنَّةِ وَ بَیتٍ فى وَسَطِ الجَنَّةِ وَ بَیتٍ فَى اَعلَى الجَنَّةِ، لِمَن تَرَکَ المِراءَ وَ اِن کانَ مُحِقّـا وَ لِمَن تَرَکَ الکِذبَ وَ اِن کانَ هازِلاً وَ لِمَن حَسَّنَ خُلقَهُ؛

من براى کسى که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و براى کسى که دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترک گوید و براى کسى که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مرکز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى کنم.

(خصال، ص 144، ح 170)

19- سبب خوشرویی

امام على علیه السلام:

لِیَجتَمِعَ فِى قَلبِکَ الأفتِقارُ اِلَى النّاسِ وَ الاِستِغناءُ عَنهُم فَیَکُونَ اِفتِقارُکَ اِلَیهِم فِى لِینِ کِلامِکَ وَ حُسنِ بِشرِکَ وَ یَکُونَ اِستِغناءُکَ عَنهُم فى نَزاهَةِ عِرضِکَ وَ بَقاءِ عِزِّکَ؛

باید نیاز به مردم و بى نیازى از آنان، در دلت گردآیند، تا نیازت به آنان، سبب نرمى در گفتار و خوش رویى ات شود و بى نیازى ات، سبب آبرودارى و عزّتت باشد.

(کافى، ج 2 ، ص 149، ح 7)

20- عقل و اخلاق

امام صادق علیه السلام:

أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛

عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست.

(اصول کافی، ج 1، ص 27)

21- اخلاق پیامبران

مِن اَخلاقِ النبیاءِ التَّنَظُّفُ؛

پاکیزگى از اخلاق پیامبران است.

(کافى، ج 5، ص 567، ح 50)

22- خیر دنیا و آخرت

پیامبر صلى الله علیه و آله:

إِنَّ رَجُلاً أَتى سَیِّدَنا رَسولَ اللّه  صلى الله علیه و آله فَقالَ: یا رَسولَ اللّه  عَلِّمنى خُلقا یَجمَعُ لى خَیرَ الدُّنیا وَالخِرَةِ فَقالَ صلى الله علیه و آله : لاتَکذِب؛

مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: به من اخلاقى بیاموزید که خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.

(بحارالأنوار، ج72، ص262، ح43)

23- اخلاق اسلام

امام على علیه السلام:

لَیسَ الکَذِبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛

دروغگویى از اخلاق اسلام نیست.

(غررالحکم، ج5، ص74، ح7460)

24- نزدیکترین اخلاق به رسول الله

پیامبر صلى الله علیه و آله:

لأَمیرِ المُؤمِنین علیه السلام أَلا اُخبِرُکُم، بِأَشبَهِکُم بى خُلقا؟ قالَ: بَلى یا رَسولَ اللّه  قالَ: أَحسَنُکُم خُلقا، وَ أَعظَمُکُم حِلما، وَ أَبَرُّکُم بِقَرابَتِهِ وَ أشَدُّکُم مِن نَفسِهِ إِنصافا؛

به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آرى، اى رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شما خوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصاف تر باشد.

(مکارم الاخلاق، ص 442)

25- ایمان و اخلاق

امام رضا علیه السلام:

أحسَنُ الناسِ إیماناً أحسَنُهم خُلقاً و ألطَفُهم باَهلِه، وَ اَنا اَلطَفُکم بِاَهلى؛

نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق‌ترین و با لطفترین آنها نسبت به اهل خویش است.

(عیون اخبار الرضا، 38)

26- خیر دنیا و آخرت

امام على علیه السلام:

أَربَعٌ مَن أُعطیَهُنَّ فَقَد أُعطىَ خَیرَ الدُّنیا وَالخِرَةِ صِدقُ حَدیثٍ وَأَداءُ أَمانَةٍ وَعِفَّةُ بَطنٍ وَحُسنُ خُلقٍ؛

چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویى، اداء امانت، حلال خورى و خوش اخلاقى.

(غررالحکم، ج2، ص151، ح2142)

27- خودآزاری در بداخلاقی

امام صادق علیه السلام:

مَن ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ؛

هر کس بداخلاق باشد، خودش را شکنجه و آزار مى دهد.

(کافى، ج2، ص321، ح4)