سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 90/9/30 | 5:52 عصر | نویسنده : محمد عی میرزایی

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 277

227- عمر بن اذینه گوید: مردى از سرفه زیاد بامام صادق علیه السّلام شکایت کرد و من حاضر بودم حضرت باو فرمود: مقدارى کاشم (زیره کوهى، و بگفته برخى همان «گل پر» است) در دستت بگیر و هموزن آن شکر بریز و آن دو را با هم بکوب، و یک تا دو روز بخور. ابن اذینه گوید: پس از این جریان من آن مرد را دیدم و او بمن گفت: من این دستور را یک بار عمل کردم و سرفهام بکلى زائل شد.

228- مردى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که موسى بن عمران علیه السّلام بپروردگار خود از سردى و رطوبت شکایت کرد، خداى تعالى باو دستور داد: هلیله و بلیله (ثمر درختى است هندى شبیه بهلیله و پوستش نازکتر از هلیله است) و أجلح را (که آنهم میوه درخت هندى است و چنانچه در آخر حدیث بیاید همان طریفل است) بگیر و آن را با عسل معجون ساز و بکار بند، سپس امام صادق علیه السّلام فرمود: أجلح همان است که پیش شما آن را طریفل مینامند.

229- اسماعیل بن حسن طبیب گوید: من بامام صادق علیه السّلام عرضکردم: من مرد عربى هستم و از طبابت سررشتهاى دارم و طبّ من نیز طبّ عربى است و در برابر طبابتم نیز مزدى نمیگیرم! فرمود: باکى نیست.

عرضکردم: ما رسممان این است که زخم و دمل را مىشکافیم و بوسیله آتش میسوزانیم؟ فرمود:

باکى نیست.

عرضکردم: ما دواجات رسمى مانند «اسمحیقون» و «غاریقون» به بیمار میدهیم؟ فرمود: باکى

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 278

نیست. (مجلسى (ره) گوید: ذکرى از اسمحیقون در کتابهاى طبى قدیم نیست و شاید تصحیف «اسطمخیقون» باشد).

عرضکردم: گاهى است که (در اثر مداواى ما) بیمار میمیرد؟ فرمود: اگر چه بمیرد. عرضکردم:

ما نبیذ (شراب خرما) به بیمار بدهیم؟ فرمود: در حرام شفائى نیست.

رسول خدا (ص) هنگامى بیمار شد عایشه گفت: شما بذات الجنب (سینه پهلو) دچار شدهاید؟

حضرت فرمود: من در نزد خدا گرامىتر از آنم که بسینه پهلو گرفتارم کند فرمود: پس دستور داد صبر تلخ در دهان آن حضرت چکاندند.

[جواز معالجه امراض خطرناک]

230- یونس بن یعقوب گوید: بامام صادق علیه السّلام عرضکردم: چه بسا انسان دوائى بخورد، و رگى را (در مورد جراحى) ببرد، و این عمل (خوردن دوا و یا بریدن رگ) گاهى سودمند افتد و گاهى منجر بقتل شود؟ (آیا با احتمال کشته شدن مداوا باین نحو جایز است؟) فرمود: ببرد، و بنوشد.

(یعنى آن کار را انجام دهد اگر چه احتمال مرگ بدهد).

231- حمزة بن طیار گوید: خدمت امام موسى بن جعفر علیه السّلام بودم آن حضرت دید که من آه و ناله میکنم، فرمود: چه ناراحتى دارى؟ عرضکردم: دندانم درد میکند، فرمود: خوب است حجامت کنى.

(حمزة گوید:) من حجامت کردم و درد دندانم آرام شد، جریان را باطلاع آن حضرت رساندم، حضرت فرمود: مردم بچیزى مداوا نکردهاند که بهتر باشد از یک شاخ حجامت یا یک شربت عسل، گوید: عرضکردم: قربانت گردم یک شربت عسل یعنى چه قدر؟ فرمود: یک انگشت- یا یک قاشق-.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 279

232- سلیمان بن جعفر جعفرى گوید: شنیدم از امام موسى بن جعفر علیه السّلام که فرمود:

دواى درد دندان این است که: یک دانه حنظل (هندوانه بو جهل) میگیرى و آن را پوست میکنى و روغنش را میگیرى پس اگر دندان را کرم خورده و توى آن خالى شده چند قطره از آن روغن در آن میچکانى و کمى هم در پنبهاى میریزى و در جاى کرم خوردگى میگذارى و سه شب متوالى این کار را میکنى و به پشت میخوابى.

و اگر کرمخوردگى ندارد و درد دندان از باد است دو قطره یا سه قطره از همان روغن در گوشى که سمت آن دندان است میچکانى (ان شاء اللَّه) باذن خدا دردش خوب مىشود.

گوید: و نیز شنیدم که براى درد دهان و خونریزى دندان و ضربان قلب و قرمزى داخل دهان میفرمود: حنظل تازه را که زرد شده باشد میگیرى و در قالبى از گل میگذارى (مجلسى (ره) گوید: یعنى خوب اطرافش را با گل میگیرى که وقتى روى آتش میگذارى پوستش نسوزد و سوراخ نشود) و سر آن را سوراخ میکنى و چاقوئى در آن فرو میبرى و آهسته آهسته اطرافش را با چاقو میتراشى آنگاه سرکه خرماى بسیار ترشى در آن میریزى سپس آن را روى آتش میگذارى تا آن سرکه خوب بجوشد، سپس شخص دردمند بمقدار سر ناخن از آن دوا بگیرد و بلثه و دهانش بمالد و با سرکه دهان را بشوید، و اگر بخواهد این دوا را از میان آن حنظل در شیشه و یا بستوئى هم بریزد مانعى ندارد، و هر زمان سرکه آن تمام شد دوباره سرکه تازه روى آن بریزد که هر چه این سرکه بیشتر کهنه شود نافعتر است ان شاء اللَّه.

233- عبد الرحمن بن سیابه گوید: بامام صادق علیه السّلام گفتم: قربانت گردم مردم میگویند:

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 280

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 280

نظر در علم نجوم جایز نیست و من این علم را دوست دارم پس راستى اگر به دینم ضرر میزند که من بچیزى که بدینم ضرر میزند نیازى ندارم، و اگر بدینم ضرر نمیزند بخدا من باین کار مایلم و نظر در آن را خوش دارم؟ فرمود: این طور که میگویند نیست، بدین تو ضرر نمیزند، سپس فرمود: شما در چیزى از علم نجوم نظر میکنید که بسیارش بدست نیاید و اندکش نیز سودى ندارد، شما تنها روى طالع ماه حساب میکنید، آنگاه فرمود:

آیا میدانى فاصله میان مشترى و زهره چند دقیقه است؟

گفتم: نه بخدا سوگند.

فرمود: آیا میدانى فاصله میان زهره و ماه چند دقیقه است؟

گفتم: نه.

فرمود: آیا میدانى فاصله میان خورشید و سنبله چند دقیقه است؟

گفتم: نه بخدا سوگند تا بحال از هیچ یک از منجمان نشنیدهام.

فرمود: آیا میدانى فاصله میان سنبله و لوح محفوظ چند دقیقه است؟

گفتم: نه بخدا تاکنون از هیچ منجمى نشنیدهام.

فرمود: میان هر یک از اینها شصت- یا هفتاد- دقیقه است- و تردید از عبد الرحمن راوى حدیث است- سپس فرمود: اى عبد الرحمن این حسابى است که اگر کسى آن را حساب کند و بحقیقتش پى ببرد یک دانه نى را که در میان نیزار باشد و شماره نىهائى را که در سمت راست و چپ آن است و شماره آنچه پشت سر آن نى و جلوى آن قرار دارد همه را مىفهمد تا بدان جا که حتى یک دانه از نىهاى آن نیزار بر او پوشیده نماند.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 281

[یکى از کلمات جامعه پیغمبر ص]

234- نضر بن قراوش جمال (شتردار) گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: که شترانى هستند که مبتلا بمرض جرب (گرى) هستند و من آنها را از ترس اینکه بحیوانات دیگر سرایت نکند از میان شتران دیگرى که دارم جدا میکنم؟ و گاهى هم براى چهارپایان سوت میزنم که آب بخورند؟

حضرت فرمود: مرد عربى نزد رسول خدا (ص) آمده گفت: (گاهى است که) من گوسفند و گاو و شترى را که گرى دارند ببهائى اندک (و قیمتى ارزان) بدست مىآورم ولى از ترس اینکه گرى آنها بسایر شتران و گوسفندانم سرایت کند از خریدن آنها نگرانى و ناراحتى دارم (و نمیخرم)؟

رسول خدا (ص) فرمود: اى مرد عرب اولین بار این مرض از کجا باین حیوان سرایت کرده؟

سپس رسول خدا (ص) فرمود: نه واگیره هست، و نه فال بد، و نه بوم، و نه شوم. (و شومى) و نه صفر (شرحش بیاید) و نه رضاع پس از گرفتن از شیر (که چنانچه زنى بچهاى را پس از دو سال شیر دهد حکم رضاع محقق نمیشود) و نه تعرب پس از هجرت (یعنى کسى که بمدینه هجرت کرد دیگر جایز نیست بحال چادرنشینى و عربیت برگردد و برخى آن را از گناهان کبیره دانستهاند) و نه روزه خاموشى و حرف نزدن یک روز تا شب (که در امتهاى گذشته جایز بوده) و نه طلاق پیش از نکاح (که تا هنوز زنى را نگرفته نمىتواند بگوید اگر فلان زن را گرفتم او طالق است) و نه آزاد کردن بندهاى پیش از تملک و خریدارى، و نه یتیمى پس از بلوغ (یعنى وقتى بچه یتیم بحد بلوغ رسید دیگر احکام دوران یتیمى از محجوریت تصرف در اموال و نصب ولى براى او و امثال آن از او برداشته مىشود).

شرح- در این جمله که حضرت (ص) فرمود: صفر نیست چند وجه گفته شده:

1- اعراب قدیم مىپنداشتهاند که در شکم مارى است بنام «صفر» که چون انسان گرسنه مىشود آن مار انسان را میگزد، و مقصود حضرت بیان موهوم بودن این عقیده و ابطال آن است.

2- مقصود ابطال نسىء است که عرب حرمت ماه محرم را که از ماههاى حرام بوده بماه صفر میانداختند و بدین ترتیب قتال در آن را جائز میدانستند.

3- مقصود نفى نحوست موهومى ماه صفر است که مردم این ماه را نحس میدانستند.

الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 282